عملیات روانی از مفاهیمی است که تا به حال تعاریف متعدد و گوناگونی براساس شرایط استفاده از آن ارائه شده است. صلاح نصر از نویسندگان مصری در تعریف عملیات روانی میگوید: عملیات روانی همان جنگ کلمه و عقیده است، خواه به صورت مخفی، آشکار، شفاهی و یا کتبی باشد. اساساً سلاحی است که به انسان و ذهن او توجه دارد و هرگاه امکان برقراری ارتباط عاطفی با مخاطب را داشته باشد میتواند به اعماق او نفوذ کند. (شیرازی 1376 ص14). ارتش امریکا در مارس 1955 میلادی در آییننامه رزمی خود، تعریف جالب توجه و کاملی از عملیات روانی ارائه کرده است: «عملیات روانی استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است که منظور اصلی آن تأثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بیطرف و یا گروههای دوست است به نحوی که پشتیبانی، برای برآوردن مقاصد و اهداف، میباشد» (شیرازی 1376 ص15). ویلیام داواتی عملیات روانی را مجموعه اقداماتی میداندکه کشوری به منظور اثرگذاری و نفوذ بر عقاید و رفتار دولت ها و مردم خارجی با ابزارهایی غیر از ابزار نظامی، سیاسی و اقتصادی انجام میدهد. طرفداران این نگرش، اغلب بر این باورند که تبلیغات جزء اصلی و اساسی عملیات روانی بوده ولی همه نیست. نگرش دیگری می گوید: عملیات روانی شامل طیف وسیعی از فعالیت ها نظیر ترور و خشونت سمبلیک به منظور ارعاب یا ترغیب مخالفان برای تطبیق رفتار خود است. صاحبان این نگرش، فعالیت های پنهان نظیر جاسوسی، براندازی، آدمکشی و دیگر روش های تروریسم و سانسور (زمانی که برای قالببندی افکار و رفتار گروه های خاص طراحی شده باشد) را در قلمروی عملیات روانی قرار میدهند. (حسینی 1373 ص2).
همچنین”پل لاینبرگ” نیز در سال 1954؛ در خصوص جنگ روانی نوشت: جنگ روانی، استفاده از تبلیغات ضد دشمن، همراه با اقدامات عملی است که ماهیت نظامی، اقتصادی یا سیاسی دارد. (سلطانیفر 1382 ص120). جنگ روانی مجموعه اقدامات تبلیغی ـ روانی است که کشور یا گروهی برای اثرگذاری و نفوذ بر عقاید و رفتار دولت ها و مردم در جهت مطلوب به پشتیبانی زمینهها و ابزارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی انجام میدهد(سبیلان اردستانی 1382). همان طور که ملاحظه می شود؛ در تعریف فوق؛ زمینهها و ابزارهای اقتصادی، نظامی، سیاسی ـ دیپلماتیک و ارتباطی نیز لحاظ گردیده است. چراکه عملیات روانی درحقیقت به صورت پدیده ای کاملتر؛ طی سال های پس از جنگ جهانی دوم جایگزین جنگ روانی شده و تفاوت عمده آن با جنگ روانی قابلیت شمول آن بر حوزه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… است. چراکه عملیات روانی با پشتوانه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی است که می تواند به موفقیت دست یابد.
به بیانی دیگر می توان گفت که؛ مقصود از کلمه “روان” در کلید واژه عملیات روانی، اندیشه و فکر است که مبنای تصمیم و عمل قرار میگیرد. روان یعنی آنچه به فکر و اندیشه روح و مبادی معنوی و احساس درونی انسان ها مربوط میشود. اصل مسلم این است که اقدامات انسانها بر اساس تصمیمی است که از مقدمات فکری ناشی میشود. هر اقدامی که از انسان سر میزند، بر اساس تصورها و تصدیقهایی است که پیرامون آن برای او حاصل شده است تا او را به “رفتاری خاص” وادار نماید. از سوی دیگر؛ انسانها برای دستیابی به منافع و یا گریز از مفاسد رفتاری را از خود بروز می دهند و هر عملی را که انجام میدهند با مقدمات فکری به این نتیجه رسیدهاند که برای آنها جلب منفعت میکند و یا آنها را از مفسدهای دور می نماید. بر این اساس است که اعمال و رفتار انسانها ملزم به اتخاذ تصمیمی می شود که ناشی از مجموعه افکار و باورهای نفع گرایانه است. در این خصوص بایستی گفت، پس ازبلوک بندی جهان به دو قطب و رویارویی سیاسی و تبلیغاتی آمریکا و شوروی؛ تاثیر گذاری بر روان انسان ها در اوج و شدت خود طی جنگ سرد به اوج خود رسید. اگرچه قبل از آن نیز آلمان نازی و ایتالیای فاشیستی طی جنگ جهانی دوم با تکیه بر مسایل ناسیونالیستی و استفاده از آن به عنوان ابزارهای فریب و اغواگری(عملیات روانی)، توانسته بودند برتری نظامی و روانی را بدست آورند، اما برخورد با این مفهوم به شیوه کلاسیک و نوین آن و با استفاده از ابزار نوین؛ بیشتر به دوران جنگ سرد مربوط است. به گونه ای که امروزه عملیات روانی و یا جنگ نرم با ورود به حوزه سیاست و حکومت مفاهیمی از قبیل جنگ سخت را از اعتبار گذشته خویش ساقط کرده است.
دایره المعارف بریتانیکا نیز جنگ روانی را اینگونه تعریف کرده است: «فرآیند بهره برداری صحیح و طراحی شده از تبلیغات و اقداماتی با اتکا به ابزارهای نظامی، اقتصادی یا سیاسی که هدف اصلی آن نفوذ در عقاید، احساسات، عواطف، تمایلات و رفتار مخاطبان (افراد دشمن، بی طرف، هم پیمان و دوست) و تاثیرگذاری بر آنان، به منظور پیروزی در جنگ و تسلیم کامل نیروهای دشمن و تضعیف روحیه آنان است.[1] البته برخی تعاریف قدیمی و کلاسیک معنای عملیات روانی را به فعالیت هایی که به طور مشخص در قلمرو صلاحیت نیروهای مسلح قرار دارد، محدود می کنند و آنرا تلاشی می دانند که بر تبلیغ برای مخاطبان خاص و پشتیبانی از ماموریت های نظامی معین متکی است. آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی خود در اکتبر 1952 علاوه بر روشن کردن خطوط استراتژی نظامی آمریکا در خصوص اهمیت جنگ روانی؛ گفت: «جنگ روانی در حقیقت، نبردی برای دستیابی و تأثیرگذاری بر افکار و اندیشه های مردم است». بدین ترتیب استراتژی دوران جنگ سرد ایالات متحده با محوریت جنگ روانی و ابزار قوی تبلیغات علیه بلوک شرق دنبال می شد.[2] عده ای هم معتقدند که مفهوم اساسی جنگ روانی عبارت از دستکاری عقاید از طریق به کار گیری یک یا چند رسانه ارتباطی و به بیان دیگر، تضعیف و ناتوان کردن دشمن برای عمل و عکس العمل وی با استفاده از شیوه های تبلیغاتی است.[3]
یرخی نیز، جنگ روانی را که در حقیقت عملیات روانی کلاسیک محسوب می شود؛ شامل شکل دهی به نگرش های عمومی مردم توسط سیاستمداران، و یا نفوذ در شخصیت افراد با تکنیک های متفاوتی همچون شستشوی مغزی، هیپنوتیزم و استفاده از روان دارویی علیه زندانیان و … می دانند. اما تعاریف جدید آن را ضمن اینکه بخشی از جنگ همه جانبه علیه دولت رقیب یا دشمنان تلقی می کنند، آنرا مجموعه ی اقدامات یک دولت یا حکومت در جهت نفوذ و تاثیرگذاری بر عقاید و رفتار دولت ها و ملت ها می دانند که تحریک و ترغیب مخاطبین را با استفاده از ابزارهایی غیر از ابزار نظامی و با تاکید بر ابزارهای سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی در دستور کار خود قرار می دهد. به طوری که در جریان عملیات روانی با مد نظر قرار دادن اصول روانشناسی سعی می شود، همزمان تصاویر و کلمات یا مفاهیمی القاء و زمینه ای فراهم شود تا بتوان با ارائه بخشی از اطلاعات قبلی رفتار هدفمندی را دنبال کرد. در واقع اقدامات روانی بدون درگیر کردن ابعاد عاطفی و هیجانی تاثیرگذار نخواهد بود. هیجان های مرکب و همگانی به صورت سازمان یافته و هدایت شده همیشه در اوضاع جنگ و بحران سیاسی و اقتصادی وجود دارند و به کمک آنها از احساسات مردم سوء استفاده می شود.
از سوی دیگر؛ امروزه عملیات روانی در عمل و نظر جای وسیعی را برای خود باز کرده است. علاوه بر اینکه حیطهی عمل و کاربرد آن بسیار وسیعتر از جنگ روانی شده است، از لحاظ نفوذ و تاثیر گذاری در روابط نظامی و امنیت، بر قوای نظامی نیز برتری یافته است. جان کالینز نویسنده کتاب استراتژی بزرگ می گوید که بوجود آوردن احساسات و عواطف برای تحریک رفتار گروه ها و دستههای خارجی دوست یا بی طرف جهت حمایت و پشتیبانی از دستیابی به اهداف ملی که به نوعی عملیات طرح ریزی و هدایت شده است، اقدامی روانی است.
در نتیجه باید گفت؛ جنگ روانی به طورمعمول؛ عبارت است از استفادهی طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن؛ برای نفوذ در ویژگیهای فکری دشمن با توسل به شیوههایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری جنگ روانی میشود. اما عملیات روانی (PSYOP)[4]، در نگرش عمده و کلی، با هدف خارجی ایجاد یک تصویر دلخواه، جلب و افزایش طرفداران و تحلیل بردن دشمنان و مخالفان، عامل مهمی در رویارویی و میدان کارزار و رقابت نرم در میان کشورها طی قرن حاضر محسوب میگردد. به همین ترتیب عملیات روانی موجب کمرنگ شدن مفهوم سنتی صلح شده است(به اصطلاح ضربالمثل قدیمی با پنبه سر بریدن جایگزین جنگ و یا صلح شده است). به طوری که پس از جنگ جهانی دوم عملیات روانی به جنگ افزاری کلیدی و کلانی برای ادارهی میدانهای کاروزار و یا صلح شده است. چرا که کاربرد و نتیجهی عملیات روانی در هر دو جهت؛ همگرایی(ایجاد وفاق و صلح) و واگرایی(رویارویی و تنش) با توجه به توسعهی فناوری ارتباطات جمعی، شگفت انگیز بوده است. علی ایحال؛ از میان تعاریف موجود در باره عملیات روانی؛ برخی از آنها نسبت به سایر تعاریف؛ دارای اهمیت بیشتری هستند که در زیر ارایه می گردد:
[1] – www.Britanica.com
[2] – www.Geocity.com
[3] – www.Africa2000.com
[4]– عملیات روانی؛ psychological operation