محمد خوشچهره عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران گفت: عدهای عنوان میکنند که اقتصاد مقاومتی معنای خودکفایی دارد، اما به اعتقاد من این موضوع نشان میدهد که هنور فهم درستی از اقتصاد مقاومتی وجود ندارد.
به گزارش استادنیوز، در پاسخ به این پرسش که اقتصاد مقاومتی به چه الزاماتی نیاز خواهد داشت؟ اظهار داشت: به اعتقاد من همچنان فهم درستی در خصوص اقتصاد مقاومتی وجود ندارد.
وی افزود: گاها دیده میشود که اقتصاد مقاومتی توسط عدهای تا حد اقتصاد ریاضتی معرفی میشود، اما اقتصاد مقاومتی تاکتیکی نیست که به صورت مقطعی صورت گیرد. در واقع نگرشی کلان خواهد بود که اساس تصمیمگیری و سیاستگذاری قرار میگیرد و میتواند الگوی رفتاری باشد.
عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران تصریح کرد: موضوع مهمی که وجود دارد، این است که دنیا تلاش دارد از ظرفیتهایی که کشورمان دارد، بهرهبرداری کند، ولی در مقابل هم میخواهد اجازه ندهد که اقتصاد کشورمان شکوفا شود.
خوشچهره متذکر شد: اقتصاد مقاومتی بهدنبال این است که در اقتصاد جهانی بهطور پویا عمل کنیم و از وابستگی به خصوص به نفت رهایی پیدا کنیم.
وی با بیان اینکه اینها یک نوع وابستگی تهدیدزا است، تاکید کرد: ما باید بخشهای آسیبپذیر را که به دلیل وابستگیهای تهدیدزا آسیب دیده است را شناسایی و رفع کنیم.
عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد با تاکید بر اینکه درک صحیح از فضای اقتصادی کشور باید وجود داشته باشد، گفت: عدهای از اقتصادیون، اقتصادمقاومتی را به معنای خودکفایی یا عدم نیاز به دنیا معرفی میکنند که باید گفت این موضوع هم نوعی بدفهمی از اقتصاد مقاومتی میباشد.
خوشچهره تاکید کرد: اقتصاد مقاومتی معنای خودکفایی ندارد، بلکه به دنبال از بین بردن وابستگیهای تهدید زا خواهد بود.
بحث رؤیاپنداری وحی توسط فیلسوفان و حکیمان ایرانی، علما و فضلای حوزهها بارها نقد شده و بیاساس بودن آن را اثبات کرده اند. حتی نقد موشکافانه محسن آرمین بر «رؤیاپنداری وحی» از همین اردوگاه به اصطلاح اصلاحطلبان بسیار گویا، مستدل و عمیق بود. اما مرغ طرف یک پا داشت.
به گزارش استادنیوز، محمد کاظم انبارلویی در تحلیل سخنان اخیر سروش در بی بی سی گفت: لیبرالیسم یک دین تمام عیار تقلبی بشر ساخته است. مارکسیسم هم با کمال پررویی همین ادعار را داشت. تئوری پردازان مدرنیسم در سه ساحت فاشیسم، لیبرالیسم و مارکسیسم، در بیان آنچه هست و نیست اعم از فلسفه وجودی حیات گرفته تا تاریخ و از آنجا تا آینده بشر اظهار نظر می کنند و هیچ مرزی را هم برای خالی بندی خود نمی شناسند. فاشیستها جوانمرگ شدند، مارکسیستها خودکشی کردند و لیبرالها اکنون در توهم نظریهپردازی تفسیری مادی از هستی دست و پا میزنند.
الهه راستگو عضو کمیسیون اجتماعی و فرهنگی شورای اسلامی شهر تهران به نقش موثر جوانان در تمامی مقاطع مهم، حساس و سرنوشت ساز جامعه اشاره کرد واظهارداشت: حماسه آفرینی جوانان در جنگ تحمیلی ۸ ساله و یا پیروزی انقلاب اسلامی از موارد مثال زدنی است که بدون حضور مقتدرانه و در صحنه قشر جوان دستیابی به این نتایج ممکن نبود.
به گزارش استادنیوز، وی با بیان اینکه دشمن امروز بادرک این نقش مهم و خطیر برنامه هایی را در جبهه جنگ نرم تدارک دیده افزود: متاسفانه علی رغم هزینه های هنگفتی که در این بخش صورت گرفته در حوزه اجتماعی و جذب جوانان به برنامه های سازنده کمترین تحرک و پویایی از سوی مسئولین دیده نشده و همین تضاد و تناقض ها در تصمیم گیری ضمن تقویت تاکتیک و استراژی دشمن، مشکلات و آسیبهای بسیاری را به جوانان و در نتیجه جامعه تحمیل خواهد کرد.
معاون اداری و اجرایی شورای اسلامی شهر تهران تاکید کرد : ازدواج و بیکاری در حالی امروز به مهمترین معضل و مشکل جامعه تبدیل شده که اقدام شاخصی در این زمینه صورت نگرفته و قطعا همین تاخیر سن ازدواج سوق این طیف از جامعه به روابط نامتعارف، میل به تداوم این رویه، بی میلی به ازدواج و در نتیجه عدم مسئولیتپذیری در زندگی خانوادگی و توسعه آسیبهای اجتماعی و طلاق را به دنبال خواهد داشت.
راستگو عدم ازدواج جوانان را به نوعی نتیجه و ماحصل شرایط تحمیلی جامعه به این قشر عنوان کرد و گفت: از سویی شاهد روند روبه رشد و توسعه برخی تجملات و فرهنگ های مغایر با سبک زندگی اسلامی ایرانی هستیم و از سویی دیگر شرایط اقتصادی بحرانی تر از دیروز برای جمعیت غالب را شاهدیم و همین موضوع به تنهایی یکی از دلایل عدم تمایل ظاهری جوانان به ازدواج است چراکه این شرایط تحمیلی ، ازدواج را برای آنها ناممکن ساخته.
وی افزایش و روند روبه رشد ارتباط نامتعارف دختران و پسران را گواه بر میل آنان به تشکیل خانواده عنوان کرد و گفت: اگرچه افزایش جمعیت به مهمترین سیاست و برنامه مسئولین تبدیل شده اما تاکنون کمترین تلاشی جهت نحقق این مهم صورت نپذیرفته و بر این اساس نباید به حل این مهمترین معضل جامعه امیدوار بود.
وضعیت بحرانی پیش آمده قابل چشم نیست
رییس ستاد توان افزایی و حمایت از فعالیت سازمانهای مردم نهاد شهر تهران با بیان اینکه معضل کنکور امروز به جمعیت جوان تحصیل کرده بیکار تبدیل شده افزود: افراط و تفریط ها در برنامه ریزی و تصمیم گیری مسئولین همواره چالش آفرین بوده و اشتغال به عنوان اولین لازمه ازدواج موضوعی است که به هیچ عنوان از وضعیت بحرانی آن نمی توان چشم پوشی کرد.
راستگو درخواست مسئولین از جوانان برای ازدواج را بدون فراهم سازی اشتغال و مسکن به عنوان ضروریات و بایدهای اولیه آن توقعی نابه جا ذکر کرد و گفت: وقتی دریافت وام ناچیز سه میلیونی ازدواج امروز آرزو جوانان شده و دولت و سازمانهای مسئول به هیچ عنوان حاضر به حمایت از جوانان، حداقل برای به نتیجه رسیدن سیاستهای خود نیستند جوانان چرا باید بدون برخورداری از حداقل ها به این خواست تن دهند.
کلید حل مطالبات به حق جوانان
وی رفع دو مطالبه به حق جوانان یعنی اشتغال و مسکن را کلید حل معضل افزایش طلاق و سن ازدواج دانست و تاکید کرد: مشکلات اقتصادی به عنوان مهمترین عامل طلاق و جدایی گزارش شده و همین مسئله را می توان عامل اصلی گسستگی خانواده ها، ترویج تک فرزندی، عدم تمایل به باروری و افزایش بیش از پیش آسیبهای اجنماعی دانست.
عضو کمیسیون اجتماعی و فرهنگی شورای اسلامی شهر تهران با بیان اینکه برخلاف تفکر عموم، مسئولین بیش از مردم به مشکلات واقف اند افزود: تعجب می کنم چرا هیچ عزمی جهت مقابله با بحرانهای پیش آمده که دود آن به چشم خودمان خواهد رفت دیده نمی شود.
راستگو در ادمه به فعالیت کارگروهای ۱۵ گانه در ستاد توان افزایی و حمایت از فعالیت سازمانهای مردم نها شهر تهران اشاره کرد و گفت: سمن های فعال در حوزه جوانان این ستاد تاکنون اقدامات شاخصی را به ثمر رساند ه اند که با توجه به کم کاری بسیاری از سازمانهای متولی و مسئول در این حوزه عملکرد داوطلبانه این نهادهای مردمی ستودنی است.
وی با قدردانی از فعالیت تخصصی سازمانهای مردم نهاد تاکید کرد: این تشکل های مردمی و بازوان قدرتمند دولتها امروز نیازمند حمایت بیشترند و لازم است نگاه حمایتی دولت به آنان بیشتر شود.
رییس ستاد توان افزایی و حمایت از فعالیت سازمانهای مردم نهاد شهر تهران در پایان با دعوت از جوانان به ثبت سمن های تخصصی در این حوزه خاطرنشان کرد: امیدوارم با عزم و حضور همیشگی ودر صحنه این تشکل های خودجوش شاهد رفع موانع و چالش های جامعه باشیم
عملیات روانی از مفاهیمی است که تا به حال تعاریف متعدد و گوناگونی براساس شرایط استفاده از آن ارائه شده است. صلاح نصر از نویسندگان مصری در تعریف عملیات روانی میگوید: عملیات روانی همان جنگ کلمه و عقیده است، خواه به صورت مخفی، آشکار، شفاهی و یا کتبی باشد. اساساً سلاحی است که به انسان و ذهن او توجه دارد و هرگاه امکان برقراری ارتباط عاطفی با مخاطب را داشته باشد میتواند به اعماق او نفوذ کند. (شیرازی 1376 ص14). ارتش امریکا در مارس 1955 میلادی در آییننامه رزمی خود، تعریف جالب توجه و کاملی از عملیات روانی ارائه کرده است: «عملیات روانی استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است که منظور اصلی آن تأثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بیطرف و یا گروههای دوست است به نحوی که پشتیبانی، برای برآوردن مقاصد و اهداف، میباشد» (شیرازی 1376 ص15). ویلیام داواتی عملیات روانی را مجموعه اقداماتی میداندکه کشوری به منظور اثرگذاری و نفوذ بر عقاید و رفتار دولت ها و مردم خارجی با ابزارهایی غیر از ابزار نظامی، سیاسی و اقتصادی انجام میدهد. طرفداران این نگرش، اغلب بر این باورند که تبلیغات جزء اصلی و اساسی عملیات روانی بوده ولی همه نیست. نگرش دیگری می گوید: عملیات روانی شامل طیف وسیعی از فعالیت ها نظیر ترور و خشونت سمبلیک به منظور ارعاب یا ترغیب مخالفان برای تطبیق رفتار خود است. صاحبان این نگرش، فعالیت های پنهان نظیر جاسوسی، براندازی، آدمکشی و دیگر روش های تروریسم و سانسور (زمانی که برای قالببندی افکار و رفتار گروه های خاص طراحی شده باشد) را در قلمروی عملیات روانی قرار میدهند. (حسینی 1373 ص2).
همچنین”پل لاینبرگ” نیز در سال 1954؛ در خصوص جنگ روانی نوشت: جنگ روانی، استفاده از تبلیغات ضد دشمن، همراه با اقدامات عملی است که ماهیت نظامی، اقتصادی یا سیاسی دارد. (سلطانیفر 1382 ص120). جنگ روانی مجموعه اقدامات تبلیغی ـ روانی است که کشور یا گروهی برای اثرگذاری و نفوذ بر عقاید و رفتار دولت ها و مردم در جهت مطلوب به پشتیبانی زمینهها و ابزارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی انجام میدهد(سبیلان اردستانی 1382). همان طور که ملاحظه می شود؛ در تعریف فوق؛ زمینهها و ابزارهای اقتصادی، نظامی، سیاسی ـ دیپلماتیک و ارتباطی نیز لحاظ گردیده است. چراکه عملیات روانی درحقیقت به صورت پدیده ای کاملتر؛ طی سال های پس از جنگ جهانی دوم جایگزین جنگ روانی شده و تفاوت عمده آن با جنگ روانی قابلیت شمول آن بر حوزه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… است. چراکه عملیات روانی با پشتوانه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی است که می تواند به موفقیت دست یابد.
به بیانی دیگر می توان گفت که؛ مقصود از کلمه “روان” در کلید واژه عملیات روانی، اندیشه و فکر است که مبنای تصمیم و عمل قرار میگیرد. روان یعنی آنچه به فکر و اندیشه روح و مبادی معنوی و احساس درونی انسان ها مربوط میشود. اصل مسلم این است که اقدامات انسانها بر اساس تصمیمی است که از مقدمات فکری ناشی میشود. هر اقدامی که از انسان سر میزند، بر اساس تصورها و تصدیقهایی است که پیرامون آن برای او حاصل شده است تا او را به “رفتاری خاص” وادار نماید. از سوی دیگر؛ انسانها برای دستیابی به منافع و یا گریز از مفاسد رفتاری را از خود بروز می دهند و هر عملی را که انجام میدهند با مقدمات فکری به این نتیجه رسیدهاند که برای آنها جلب منفعت میکند و یا آنها را از مفسدهای دور می نماید. بر این اساس است که اعمال و رفتار انسانها ملزم به اتخاذ تصمیمی می شود که ناشی از مجموعه افکار و باورهای نفع گرایانه است. در این خصوص بایستی گفت، پس ازبلوک بندی جهان به دو قطب و رویارویی سیاسی و تبلیغاتی آمریکا و شوروی؛ تاثیر گذاری بر روان انسان ها در اوج و شدت خود طی جنگ سرد به اوج خود رسید. اگرچه قبل از آن نیز آلمان نازی و ایتالیای فاشیستی طی جنگ جهانی دوم با تکیه بر مسایل ناسیونالیستی و استفاده از آن به عنوان ابزارهای فریب و اغواگری(عملیات روانی)، توانسته بودند برتری نظامی و روانی را بدست آورند، اما برخورد با این مفهوم به شیوه کلاسیک و نوین آن و با استفاده از ابزار نوین؛ بیشتر به دوران جنگ سرد مربوط است. به گونه ای که امروزه عملیات روانی و یا جنگ نرم با ورود به حوزه سیاست و حکومت مفاهیمی از قبیل جنگ سخت را از اعتبار گذشته خویش ساقط کرده است.
دایره المعارف بریتانیکا نیز جنگ روانی را اینگونه تعریف کرده است: «فرآیند بهره برداری صحیح و طراحی شده از تبلیغات و اقداماتی با اتکا به ابزارهای نظامی، اقتصادی یا سیاسی که هدف اصلی آن نفوذ در عقاید، احساسات، عواطف، تمایلات و رفتار مخاطبان (افراد دشمن، بی طرف، هم پیمان و دوست) و تاثیرگذاری بر آنان، به منظور پیروزی در جنگ و تسلیم کامل نیروهای دشمن و تضعیف روحیه آنان است.[1] البته برخی تعاریف قدیمی و کلاسیک معنای عملیات روانی را به فعالیت هایی که به طور مشخص در قلمرو صلاحیت نیروهای مسلح قرار دارد، محدود می کنند و آنرا تلاشی می دانند که بر تبلیغ برای مخاطبان خاص و پشتیبانی از ماموریت های نظامی معین متکی است. آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی خود در اکتبر 1952 علاوه بر روشن کردن خطوط استراتژی نظامی آمریکا در خصوص اهمیت جنگ روانی؛ گفت: «جنگ روانی در حقیقت، نبردی برای دستیابی و تأثیرگذاری بر افکار و اندیشه های مردم است». بدین ترتیب استراتژی دوران جنگ سرد ایالات متحده با محوریت جنگ روانی و ابزار قوی تبلیغات علیه بلوک شرق دنبال می شد.[2] عده ای هم معتقدند که مفهوم اساسی جنگ روانی عبارت از دستکاری عقاید از طریق به کار گیری یک یا چند رسانه ارتباطی و به بیان دیگر، تضعیف و ناتوان کردن دشمن برای عمل و عکس العمل وی با استفاده از شیوه های تبلیغاتی است.[3]
یرخی نیز، جنگ روانی را که در حقیقت عملیات روانی کلاسیک محسوب می شود؛ شامل شکل دهی به نگرش های عمومی مردم توسط سیاستمداران، و یا نفوذ در شخصیت افراد با تکنیک های متفاوتی همچون شستشوی مغزی، هیپنوتیزم و استفاده از روان دارویی علیه زندانیان و … می دانند. اما تعاریف جدید آن را ضمن اینکه بخشی از جنگ همه جانبه علیه دولت رقیب یا دشمنان تلقی می کنند، آنرا مجموعه ی اقدامات یک دولت یا حکومت در جهت نفوذ و تاثیرگذاری بر عقاید و رفتار دولت ها و ملت ها می دانند که تحریک و ترغیب مخاطبین را با استفاده از ابزارهایی غیر از ابزار نظامی و با تاکید بر ابزارهای سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی در دستور کار خود قرار می دهد. به طوری که در جریان عملیات روانی با مد نظر قرار دادن اصول روانشناسی سعی می شود، همزمان تصاویر و کلمات یا مفاهیمی القاء و زمینه ای فراهم شود تا بتوان با ارائه بخشی از اطلاعات قبلی رفتار هدفمندی را دنبال کرد. در واقع اقدامات روانی بدون درگیر کردن ابعاد عاطفی و هیجانی تاثیرگذار نخواهد بود. هیجان های مرکب و همگانی به صورت سازمان یافته و هدایت شده همیشه در اوضاع جنگ و بحران سیاسی و اقتصادی وجود دارند و به کمک آنها از احساسات مردم سوء استفاده می شود.
از سوی دیگر؛ امروزه عملیات روانی در عمل و نظر جای وسیعی را برای خود باز کرده است. علاوه بر اینکه حیطهی عمل و کاربرد آن بسیار وسیعتر از جنگ روانی شده است، از لحاظ نفوذ و تاثیر گذاری در روابط نظامی و امنیت، بر قوای نظامی نیز برتری یافته است. جان کالینز نویسنده کتاب استراتژی بزرگ می گوید که بوجود آوردن احساسات و عواطف برای تحریک رفتار گروه ها و دستههای خارجی دوست یا بی طرف جهت حمایت و پشتیبانی از دستیابی به اهداف ملی که به نوعی عملیات طرح ریزی و هدایت شده است، اقدامی روانی است.
در نتیجه باید گفت؛ جنگ روانی به طورمعمول؛ عبارت است از استفادهی طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن؛ برای نفوذ در ویژگیهای فکری دشمن با توسل به شیوههایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری جنگ روانی میشود. اما عملیات روانی (PSYOP)[4]، در نگرش عمده و کلی، با هدف خارجی ایجاد یک تصویر دلخواه، جلب و افزایش طرفداران و تحلیل بردن دشمنان و مخالفان، عامل مهمی در رویارویی و میدان کارزار و رقابت نرم در میان کشورها طی قرن حاضر محسوب میگردد. به همین ترتیب عملیات روانی موجب کمرنگ شدن مفهوم سنتی صلح شده است(به اصطلاح ضربالمثل قدیمی با پنبه سر بریدن جایگزین جنگ و یا صلح شده است). به طوری که پس از جنگ جهانی دوم عملیات روانی به جنگ افزاری کلیدی و کلانی برای ادارهی میدانهای کاروزار و یا صلح شده است. چرا که کاربرد و نتیجهی عملیات روانی در هر دو جهت؛ همگرایی(ایجاد وفاق و صلح) و واگرایی(رویارویی و تنش) با توجه به توسعهی فناوری ارتباطات جمعی، شگفت انگیز بوده است. علی ایحال؛ از میان تعاریف موجود در باره عملیات روانی؛ برخی از آنها نسبت به سایر تعاریف؛ دارای اهمیت بیشتری هستند که در زیر ارایه می گردد:
[1] – www.Britanica.com
[2] – www.Geocity.com
[3] – www.Africa2000.com
[4]– عملیات روانی؛ psychological operation
، چرا با وجود اقدامات رسانهای گسترده ایالات متحده مبنی بر تلاش شبانه روزی برای نابودی گروه تروریستی داعش و با گذشت پنج سال از اعلام موجودیت آن، کماکان هیچ اثری از تضعیف نقش آن در معادلات امنیتی غرب آسیا دیده نمیشود؟ پاسخ به این سوال را باید در نقشه کاخ سفید برای این منطقه دانست. نشریه "فاریسن افرز" در شماره جدید خود صراحتا تضعیف و کمرنگ شدن نقش داعش در منطقه را موجب قدرت گرفتن دولت بشاراسد و به تبع آن، محور مقاومت دانسته و برهمین اساس، استراتژی ایالات متحده را در مدارا و حفظ داعش در این منطقه دانسته است.