چکیده ای از مطالب کتاب ؛قحطی بزرگ و نسل کشی در ایران؛

کتاب قحطی بزرگ و نسل کشی در ایران (طی سال های 1298 – 1296 ش / 1919 – 1917 م)، تالیف محمد قلی مجد؛ ترجمه محمد کریمی، چاپ موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی؛ در زمستان 1394 است. این کتاب با ترجمه­ای از پژوهش آقای محمد قلی مجد محقق ایرانی مقیم آمریکا است که در آن کشور با نام: (The Great Famine and Genocide in Iran 1917 – 1919 ) چاپ و منتشر شده است. با توجه به اهمیت کتاب و به دلیل اینکه مطالب آن تا کنون کمتر در افکار عمومی مطرح شده است؛ در اینجا با استفاده از فرصت موجود؛ خلاصه ای از مطالب آن به شرح ذیل در چند نوبت از نظر خوانندگان گرامی می گذرد. 

 

کتاب در هشت فصل تنطیم شده است. نویسنده آن در فصل اول کتاب به موضوع ایران در جنگ جهانی و دلایل این قحطی بزرگ و تنگناهای مادی پرداخته و فصل دوم را به مسایلی از قبیل نقض بی طرفی ایران در جنگ جهانی دوم و طرح تقسیم دوباره این کشور و اقدامات انگلیس و روسیه در را بطه با ترک تازی علیه تمامیت ایران اختصاص داده است. فصل سوم کتاب گزارش مستندی از کمبود ارزاق، قحطی، وبا، گزارشاتی از غربی ها از اوضاع ایران، است و ترسیمی از وضعیت ایالات دیگر ایران مثل اصفهان و خراسان و منطقه غرب ارایه می دهد. در فصل چهارم مروری برجمعیت ایران و تلفات آن انجام شده است. در فصل پنچم موضوع خرید ارزاق توسط انگلیس، جلوگیری از تجارت با ایران و در مجموع اقدامات تحریم آمیز انگلیس علیه ایران مطرح شده است. در فصل ششم تنگناهای مالی به صورت اخص مطرح شده و در این رابطه خواسته انگلیس مبنی بر گذاشتن وثیقه جواهرات، و یادداشت و خواسته های این کشور به همراه روسیه برای تشکیل کمیسیون مالی و و مالکیت انگلیس بر شرکت نفت ایران و انگلیس بیان شده است. فصل هفتم پیرامون متهم ساختن روس ها و ایرانیان و ارایه نمونه هایی از گزارش های مطبوعات از چپاول روس ها و سوء رفتار آنها با ایرانیان و انداختن تقصیر در امور به گردن دمکرات های ایران و قحطی در فارس مطالبی را مطرح کرده و در فصل هشتم معاهده ورسای و آغاز لاپوشانی ها و ممانعت از طرح دادخواست ایران در راستای متن این معاهده مطالبی مطرح شده است.

لازم به توضیح است، با وجود بی طرفی ایران در جنگ جهانی اول، ضربات سنگین و جبران ناپذیری را بر پیکر خود دیده و تحمل کرد. به طوری که ورود بی محابای قوای بیگانه به خاک ایران در نبود یک دولت قوی و متمرکز و بدون سامانه اداری کارآمد، هرج و مرج و نامنی را دامن زد و به تشدید بی کفایتی دولت مرکزی و وخامت اوضاع اقتصادی و اجتماعی مردم ایران افزود. در نتیجه ایران بی طرف که با هیچ کشوری در جنگ نبود، به تقریب به اندازه یک کشور در حال جنگ صدمه دید. در بین این نابسامانی ها و بی چاره­گی ها، قحطی بزرگی به وجود آمده و دامن گیر شد. این قحطی علاوه بر اینکه ناشی از خشک سالی چند ساله بود؛ از دستاوردهای حضور نیروهای بیگانه به ویژه قوای انگلستان محسوب می گردد. چراکه این حضور موجب تشدید قحطی گردید. در نتیجه شمار زیادی از مردم ایران در ابعاد وسیعی به ورطه مرگ هولناک افتادند.

اخبار و گزارش های مربوط به این قحطی در روزنامه های آن زمان و در کتاب های تاریخی که به حوادث آن دوره پرداخته اند و خاطرات برخی رجال و دست اندرکاران، از جمله خاطرات بعضی افسران انگلیسی که در آن دوره در ایران حضور داشته اند تا حدودی منعکس شده است. اما از کتاب “فرمانفرما و قحطی شیراز” نوشته دکتر حافظ فرمانفرماییان که بگذریم، تا کنون هیچ اثر مستقلی در باره قحطی بزرگ ایران و ابعاد فاجعه آمیز آن و علل و عوامل تشدید کننده و گسترش این قحطی، منتشر نشده است.

آقای مجد که از ایرانیان مقیم آمریکاست، پژوهش خود را در زمینه قحطی بزرگ با تکیه بر اسناد و مدارک و گزارش های آرشیو وزارت امور خارجه آمریکا و نیز اخبار و اطلاعات موجود در روزنامه های آن دوره به ویژه روزنامه های رعد و ایران و نیز خاطرات افسران و فرماندهان انگلیسی حاضر در ایران در زمان جنگ جهانی اول تکمیل کرده است. نویسنده ضمن پژوهش خود، اخبار و گزارش های دست اول و رقت انگیزی از نتایج حضور نیروهای بیگانه و عملیات و اقدامات آنان در ایران ارایه کرده است.

آقای مجد نشان داده است که چطور نیروهای انگلیسی؛ در حالی که مردم یک شهر از گرسنگی به جان آمده بودند، آذوقه ای را که از شکم همان مردم گرسنه زده بودند، به هنگام عقب نشینی از برابر نیروهای عثمانی برای آنکه به دست حریف نیفتد، یکجا از بین برده اند. همچنین وی نشان داده که ارتش انگلیس چگونه برای تدارک آذوقه مورد نیاز نفرات خود در ایران، به جای وارد کردن آذوقه از هندوستان، به لطایف الحیل اقدام به جمع آوری و خرید گندم و جو و سایر مایحتاج مردم گرسنه و قحطی زده ایران کرده است، تا در ناوگان دریایی انگلستان جای خالی بیشتری برای ترابری نظامی ارتش انگلستان باقی بماند. زیرا وارد کردن گندم از هندوستان مستلزم حمل آن با کشتی است. وی نشان داده که چطور ژنرال انگلیسی مسئول تدارکات آذوقه در گفتگو با دیپلمات آمریکایی از این زرنگی به خود می بالد؛ و نیز چگونه نیروهای متجاوز روسیه در فصل زمستان در منطقه سردسیر غرب ایران، برای تامین هیزم مورد نیاز خود به خانه های مردم هجوم می برند و در و پنجره خانه مردم بی دفاع و بی پناه را از جا می کنند و می سوزانند و مردم بی دفاع را در میان برف و یخبندان به سوز تیز سرما و گرسنگی بی­ترحم می سپارند تا دسته دسته درو شوند و نیز چگونه کنسول کشور یادشده به رویه وحشی گری نیروهای نظامی کشورش در ایران اعتراف می کند.

در حقیقت آقای مجد برآن است که ثابت کند عملکرد ارتش انگلستان در ایران مسبب اصلی تشدید فاجعه قحطی بزرگ بوده است. به طوری که وی در مصاحبه ای در این باره می گوید: «عجیب تر از همه، نقش بریتانیا در این فاجعه است. قحطی بزرگ زمانی اتفاق افتاد که کشور ایران در اشغال نظامی انگلیسی ها بود. ولی انگلیسی ها نه تنها هیچ کمکی برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم ایران نکردند، بلکه عملکرد آنها اوضاع را وخیم تر کرد و سبب مرگ میلیونها نفر از ایرانیان شد. درست در زمانی که مردم ایران به سبب قحطی نابود می شدند، ارتش بریتانیا مشغول خرید مقادیر عظیمی از غله و مواد غذایی از بازار ایران بود و با این کار خویش هم افزایش شدید قیمت مواد غذایی را سبب می شد و هم مردم ایران را از این مواد محروم می کرد. جالب تر اینکه انگلیسی ها مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بین النهرین به ایران شدند. به علاوه، در زمان چنین قحطی عظیم، انگلیسی ها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران استنکاف ورزیدند. چنین اقداماتی را قطعا باید جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت به شمار آورد. هیچ تردیدی نیست که انگلیسی ها از قحطی و نسل کشی به عنوان وسیله ای برای سلطه بر ایران استفاده می کردند».

از سوی دیگر؛ ممکن است خواننده بپرسد؛ چرا مستندات اصلی این کتاب، اسناد آرشیو وزارت خارجه آمریکاست؟ ممکن است در ذهن خواننده کتاب این سوال مطرح شود که در تحقیق درباره ماجرایی به این اهمیت که انگلستان متهم اصلی آن است – چرا از اسناد و مدارک انگلیسی خبری نیست؟ جواب آقای مجد در پاسخ به این شبهه به شرح ذیل است:

«میان عملکرد دولت های انگلستان و آمریکا در خصوص نحوه انتشار مطالب و اسناد طبقه بندی شده تفاوت جالبی است. در آمریکا قانون آزادی اطلاعات وجود دارد. طبق این قانون دستگاه های دولتی موظفند پس از گذشت 30 سال، اسناد طبقه بندی شده را علنی کنند و اگر بخواهند سندی را همچنان در حالت قبلی نگه دارند، باید دلیل موجهی ارایه بنمایند. در چنین مواردی محقق می تواند با استناد به قانون آزادی اطلاعات خواستار علنی شدن اطلاعات گردد. اگر دستگاه دولتی مربوطه امتناع ورزد، محقق می تواند، در دادگاه فدرال اقامه دعوا کند و سرانجام با حکم دادگاه سند را به دست آورد. اما در انگلستان مساله کاملا متفاوت است. در این کشور قانون آزادی اطلاعات وجود ندارد. دولت بریتانیا می تواند اسناد را همچنان در حالت طبقه بندی شده نگه دارد و تنها اسناد گزیده و دست چین شده را در اختیار محققین قرار دهد. بعلاوه، امکان اقامه دعوای محققان علیه دولت به خاطر علنی نکردن اسناد تاریخی وجود ندارد. به این دلیل، دستگاه های دولتی بریتانیا می توانند تا هروقت که بخواهند اسناد را در حالت طبقه بندی شده نگه دارند و از انتشار آن خودداری کنند.

یک نمونه مهم و چشمگیر در این رابطه، اسناد وزارت جنگ و اسناد نظامی انگلیس در رابطه با ایران سال های 1921 – 1914 است. این اسناد هنوز در حالت طبقه بندی شده قرار دارند و اعلام شده است که تا 50 سال دیگر نیز بایستی طی شود، ضمن اینکه هیچ تضمینی نیست که این اسناد حتی در آن زمان علنی گردند. در اینجاست که انسان حیران می شود که انگلیسی ها می خواهند چه چیزی را پنهان کنند؟!

قحطی بزرگ (1919 – 1917) ، بی تردید بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و بسیار فراتر از همه فجایع پیش از خود بوده است. در این پژوهش نشان داده شده است که 8 تا 10 میلیون ایرانی، یعنی 40 تا 50 درصد کل جمعیت ایران در اثر گرسنگی و امراض ناشی از آن و سوء تغذیه از میان رفته اند. برای مقایسه می توان چنین در نظر گرفت که شمار تلفات نظامی همه طرف های درگیر در جنگ جهانی اول 8.5 میلیون نفر بوده است. یعنی تلفات ایران دست کم به اندازه کل تلفات همه طرف های درگیر در جنگ و بیش از همه کسانی است که در جبهه های جنگ جهانی اول کشته شده اند. یعنی ایران بی طرف؛ بزرگترین قربانی جنگ جهانی اول بوده است. قحطی بزرگ یکی از فجایع بزرگ قرن بیستم است. در گزارشی که هیات ایرانی به نشست عمومی جامعه ملل در تاریخ 6 دسامبر 1920 ارایه کرد، چنین آمده است:

«… صدها هزار نفر به ناچار برای همیشه از خانه و کاشانه شان رخت بربستند و از گرسنگی و سرما دور از موطن خود طعمه مرگ شدند. در تهران، شهری با 500 هزار سکنه، قریب به 90 هزارنفر از قحطی نان جان باختند». در این پژوهش ثابت شده است که طی قحطی فوق؛ جمعیت تهران از پانصد هزارنفر به دویست هزار نفر تقلیل یافته است و این رقم در حقیقت 3 برابر رقم گزارش رسمی به جامعه ملل است. این در حالی است که شاید «به تبع از این اصل که تاریخ را فاتحان می نویسند» در نگارش رسمی تاریخ جنگ جهانی اول به سرنوشت کشورهای حاشیه ای جنگ همچون ایران حتی اشاره نشده است. در یک نگاه به گذشته آشکار می شود که دلیل اصلی انگلیسی ها برای تحمیل دیکتاتوری نظامی بر ایران پس از جنگ جهانی اول، مخفی نگاه داشتن قحطی بزرگ تا هر زمان ممکن بود و این به خوبی محقق شد. چراکه ایران نزدیک به 60 سال به دیکتاتوری نظامی تبدیل شد و اطلاعات مربوطه افشا نشد و بزرگترین فاجعه کشور تا 80 سال پوشیده ماند. جالب توجه است که آرشیو وزارت امور خارجه آمریکا درباره ایران در جنگ جهانی اول از جمله اسناد قحطی بزرگ در اواخر دهه 1950 از طبقه بندی خارج شد(اما بعد از 50 سال بعد که نگارنده کتاب به سراغ آنها رفته، مورد توجه قرار نگرفته است). در عظمت این فاجعه همین بس که جمعیت ایران در سال 1900 دوازده میلیون نفر بوده و در 1910 به پانزده میلیون نفر رسیده است. طبیعی است که این رقم بایستی در 1920 بین 18 تا 20 میلیون نفر می بود در صورتی که آمار رسمی در سال 1920 ده میلیون نفر گزارش شده است. این وضعیت نشان می دهد که حداقل 8 میلیون نفر در قحطی بزرگ از بین رفته اند.

فصل سوم کتاب در بر دارنده گزارش مستند قحطی است که این منابع عبارتند از گزارش های دیپلماتیک آمریکا از تهران و تبریز؛ گزارش های میسیونرهای آمریکایی از شهرهای مختلف ایران، گزارش روزنامه ها و یادداشت های روزانه و خاطرات چند تن از افسران ارتس بریتانیا که در ایران خدمت کرده اند.

در فصل چهارم به بحث پیرامون تحولات آماری ایران پرداخته شده است. این فصل برخی از دعاوی نادرست و منحرف کننده آماری در آثار منتشر شده انگلیسی در دهه های 1960 و 1970 را رد کرده است. همچنین نشان می دهد که تخمین تلویحی “ماری” که 5 میلیون ایرانی در قحطی مرده اند، بسیار پایین تر از تلفات واقعی است چراکه تا ده میلیون نفر بوده است.

در فصل های 5 تا 7 دلایل اصلی قحطی بررسی شده است. از نیمه دوم سال 1916 ایران با کمبود ارزاق و افزایش قیمت ها مواجه بود و تا پاییز 1917 روس ها در حال ترک ایران بودند و تا مارس 1918 همه آنها رفته بودند و ترکها نیز رفته بودند. این فاجعه زمانی آغاز شد که تمام ایران و کشورهای واقع در شرق و غرب آن بدون در نظر گرفتن خلیج فارس در اشغال و کنترل انگلیسی ها بودند. بسیار جالب توجه است که انگلیسی ها از همان آغاز کار برای متهم کردن روس ها و ترک ها و ایرانیان در خصوص این تراژدی؛ تبلیغات ماهرانه ای بکار گرفتند. در این فصل نشان داده شده که خرید غله توسط انگلیسی ها از بازار ایران به شدت بر وخامت اوضاع قحطی افزوده است. همچنین در این فصل سعی شده است، دستگاه سانسور انگلیسی ها در خصوص عدم انتشار اخبار و اطلاعات قحطی به تصویر کشیده شود. لذا از گزارشات و اطلاعات آمریکایی بر می آید که در ابتدای امر؛ شهر رشت و گیلان در مقایسه با سایر شهرها از خطر قحطی بیشتر از سایر شهرها در امان بوده است. لیکن این شهر در ژوئن 1918 به اشغال انگلیسی ها در می آید و انگلیسی ها تا شکست جنگلی ها در ژوییه 1918 کنترل موثری بر آن نداشتند. اندکی بعد از اشغال گیلان به دست انگلیسی ها، این منطقه نیز گرفتار قحطی می گردد. مهمترین دلیل این موضوع در کتاب ژنرال “دنسترویل” یافت می شود. ژنرال می گوید؛ انگلیسی ها بلافاصله پس از اشغال گیلان ، برنج و دیگر ارزاق از جمله هندوانه و عسل و … خریدند تا ارتش انگلیس که باکو را اشغال کرده بود و نیز مردم گرسنه آن شهر را تغذیه کنند. یعنی مردم گیلان گرسنگی کشیدند تا مردم باکو تغذیه گردند. آنچه در گزارش دنسترویل جلب توجه می کند، این است که وی با خون سردی توضیح می دهد که کشتی های آکنده از آذوقه بندر انزلی را به قصد باکو ترک کردند. بایستی گفت برای ایرانیان در آن مقطع خرید ارزاق توسط انگلیسی ها چیزی کمتر از قتل عام نبود.

در فصل ششم کتاب؛ تحمیل تنگناهای مالی به ایران از سوی دولت های انگلیس و روسیه بررسی شده است. از نظر نویسنده؛ مطالب این فصل به سبب قرابت و نزدیکی که با مسایل و تحریم های فعلی و برنامه هسته ای دارد، از جذبه خاصی برخوردار است. چراکه در دوره مذکور(زمان قحطی) نیز جلوگیری از دسترسی ایران به منابع مالی؛ بخشی از سیاست انگلیسی ها برای محروم ساختن ایران از ارزاق خود بود. حسب سنت حاکم، درآمد گمرکات شمال و جنوب به عنوان مهمترین منبع درآمد دولت ایران در آن زمان بود که به سبب بدهی دولت ایران به بریتانیا و روسیه بیشتر به جیب این کشورها می رفت. آغاز جنگ از درآمدهای گمرکی ایران کاست. ضمن اینکه تجارت خارجی را تاثیر منفی گذاشت و در نتیجه میان ایران و دولت های روس و انگلیس بر سر دادن یک مهلت قانونی (کمک به امور اقتصادی ایران) به ایران توافق گردید. اما بر خلاف توافق انجام شده؛ پرداخت وام ها به تعویق افتاد و در نتیجه مقرر شد تمام در آمدها (گمرکی)به دولت ایران داده شود. اما به دلیل شرایط جنگی و بسیاری مسایل دیگر پرداخت های انگلیسی ها بسیار نامنظم شده و به تعویق افتاد. در ادامه جریانات در راستای پیگیری اهداف محروم ساختن ایران از درآمدهای نفتی و واداشتن آن به تسلیم؛ انگلستان پیوسته فشارهای پراکنده ای را علیه ایران حتی به صورت غیر مستقیم به اجرا گذاشت.

فصل هفتم کتاب نگاهی به غارت و چپاول سربازان روس در تابستان سال 1296به هنگام خروج از ایران دارد. در این رابطه نویسنده یادآور می گردد که تجاوزات روس ها زمانی رخ داد که قحطی پیش از آن کارخود را آغاز کرده . این فصل همچنین توضیح می دهد که چگونه انگلیس از همان ابتدا تلاش کرد روس ها و ترک ها و بیش ازهمه خود ایرانیان را به واسطه احتکار و سود جویی ملاکان و تجار غله و فساد مقام های عالی رتبه، مقصر پیدایش قحطی قلمداد بنماید.

همچنین فصل هشتم به ناکامی ایران نسبت به شرکت در کنفرانس ورسای و توضیحات مربوط به سند یاد شده می پردازد. بایستی اذعان داشت؛ تاریخ نظامی و سیاسی ایران در جنگ جهانی اول کاملا نادرست ارایه شده است. آن طور که در فصل هشتم توضیح داده شده است؛ لطمات اقتصادی وارده به ایران و دلایل پیدایش قحطی کاملا نادرست مطرح شده اند. در این سند ضمن ارایه شمّه ای از خسارات و لطمات وارده بر ایران در دوره زمانی جنگ، موارد زیادی از ادعاهای اشتباه نیز آورده شده است. در نتیجه باید گفت؛ در مجموع قحطی بزرگ در این سند و بسیاری از مدارک تاریخی دیگر، ناچیز شمرده شده است و علل و اسباب آن نیز مبهم مانده است و به این شکل موضع و حق و حقوق ایران تضعیف شده است. بنابراین لاپوشانی حقایق تاریخی با مشارکت غیر محسوس و حساب شده کشور هم چون انگلستان؛ یکی از بزرگترین فاجعه معاصر ایران محسوب می شود که سناریو آن از مدت ها قبل اغاز شده بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.