پایگاه خبری تحلیلی استادنیوز به گفتگوی مفصلی با استاد علی کنگاوری در سه بخش پرداخته است. اکنون بخش اول را میخوانیم.
علی کنگاوری مدرس دانشگاه پیام نور تهران درخصوص بازشناسی فرمایش مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه «مذاکره با آمریکا [در خصوص منطقه] یک سمّ مهلک است» به خبرنگار استادنیوز گفت: آنچه مسلم است منطقه خاورمیانه پیوسته در رابطه با مسائل سیاسی و ژئوپلتیکی در طول تاریخ معاصر از شرایط بسیار حساس و مهمی برخوردار بوده است که حکام و دولتمردان کشورها در این منطقه طی دوران معاصر به میزانی که نتوانستند در خصوص مطامع و برنامههای سودجویانه استکباری امپریالیسم بینالملل بصیرت و بینش کافی را داشته باشند تا با آن مقابله نمایند؛ منافع عمومی، منطقهای و ملی به همان اندازه آسیب دیده است.
وی ادامه داد: بهعبارت واضحتر با توجه به تاریخچه منطقه؛ این مسأله روشن است که علاوه بر منافع ملی کشورها در خاورمیانه؛ یک وضعیت یکپارچه، مشترک، صیانتبخش و متحدسازی نیز با توجه به ویژگیهای تاریخی، اجتماعی و سوقالجیشی مشابه میتواند بهصورت بالقوه و بالفعل ایجاد گردد که بهصورت مبرهنی مغایر با منویات و مناقع غرب خواهد بود.
مدرس دانشگاه پیام نور تهران تصریح کرد: از اینروست که طی سالهای اخیر هجمههای امپریالیستی در قالبهای سناریو خاورمیانه بزرگ و یا سیاستهای تفرقهافکنانه؛ بهدلیل هراس از وجود برخی زمینههای اتحادآفرین نظیر ژئوپولتیک اسلام و یا تأثیرپذیری کشورهای منطقه از الگوهای انقلاب اسلامی از سوی آمریکا مطرح شده و در عمل نیز برای این منظور تلاشهای بسیاری صورت پذیرفته است چراکه در صورت تحقق هرگونه حرکت یک پارچه و متحدانهای در میان قریب به ۱۸ کشور بزرگ و کوچک در خاورمیانه میتواند بهطور جدی برکات و حسنات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را برای آنها در پی داشته و در نتیجه، منافع امپریالیستی را تحت تأثیر شدید قرار دهد.
وی در ادامه اظهار داشت: بنابراین طی چند دهه گذشته علاوه براینکه در منطقه شاهد اقدامات نرم بسیار نفاقافکنانه در ابعاد اجتماعی و سیاسی بودهایم، اقدامات سختافزاری نیز مانند دخالت در امور سوریه از سوی آمریکا، حضور نطامی در عراق و افغانستان، مسأله داعش و ایفای نقش عربستان در این حوزهها از جمله پشتیبانی مالی از القاعده به منصه بروز رسیده است.
کنگاوری افزود: درحال حاضر نیز ما شاهد مباحثی چون تروریسم هستیم که کانون آن کشور سوریه بوده و برجستهترین آنها با دهها هزار نفر؛ داعش میباشد. لذا بیشترین تمرکز و سرمایه گذاری روی داعش انجام شده است. امروز پدیدهی داعش در حقیقت جنگ نیابتی است که علیه ژئوپولتیک و یکپارچگی جهان اسلام در منطقه صورت میپذیرد. در این نوع جنگها که به نوعی ایده پستمدرنیسم نیز در آن نهفته است؛ سلاح نرم و سخت از استکبار است و نفرات، زمین و فتوحات از خود مسلمانان برای تجزیه و پارهپارهکردن و اضمحلال کشورهای اسلامی است که در این بین؛ سود اصلی را از این جنگ کسی میبرد که بهطور مستقیم در جنگ شرکت ندارد (یعنی امپریالیسم و صهیونیسم). بهطوری که امروز این گروه با شعارهایی مانند، انحراف بیداری اسلامی، ترویج چهرهای خشن و خونخوار از اسلام و سرگرمنمودن مسلمانان به یکدیگر و کشتار مسلمین بهدست خودشان است چراکه در حال حاضر و بهویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران پیوسته در میان سردمداران امپریالیسم یک ترس عمومی از اتحاد مسلمانان شکل گرفته است.
وی خاطرنشان کرد: این درحالی است که داعش و دیگر گروههای تروریستی در سوریه توانستند تا حریم حکومتی و خط قرمز بشار اسد و حتی تا نزدیکی حرم حضرت زینب (س) پیشروی کنند. ضمن اینکه بدیهی است هدف اصلی و نهایی گروههای تکفیری اسقاط نظام جمهوری اسلامی بوده و هست. درحقیقت حضور و پیروزی فرضی آنها در عراق وسوریه ایجاد فرصت برای تهاجم به جمهوری اسلامی بوده است.
این مدرس دانشگاه اضافه کرد: البته پدیده تروریستی داعش در ادامه جریانهای گذشته مثل جنگ ۳۳ روزه و بهعنوان یک پدیده جبرانی و مکمل شکل گرفته است. به گونهای که کاندولیزا رایس در این باره میگوید:«جنگ ۳۳ روزه، درد زایمان منطقه برای خاورمیانه جدید بود»! جریانات بهوقوع پیوسته در غرب آسیا یک طرف و اما در سوی دیگرِ منطقه، یعنی حمله عربستان با هماهنگی و چراغ سبز آمریکا و رژیم صهیونیستی به یمن انجام شد که در رابطه با انگیزهها و دلیل این اقدام بایستی گفت، جایگاه یمن بهعنوان بخشی از ژئوپولتیک جهان اسلام بهدلیل تبعیت از اهمیت تنگه “باب المندب” از نظر غربیها و نفوذ و تأثیر طبیعی ارزشهای انقلاب اسلامی در این کشور برای امپریالیسم اهمیت و هراس خاصی دارد.
وی عنوان کرد: بهعبارتی دیگر گذشته از اینکه آمریکا و عربستان از تأثیر ارزشهای انقلاب اسلامی در یمن بهشدت نگران بودند، تنگه بابالمندب نیز از نظر جغرافیایی بسیار حائز اهمیت است که دومین تنگه مهم جهان پس از کانال سوئز به شمار میآید، زیرا نقطه ارتباطی بین دریای سرخ و مدیترانه است. علاوه براینکه جنوب غرب آسیا را به شرق آفریقا و اروپا متصل میکند. همچنین بابالمندب گذرگاه آبی استراتژیک است که دریای سرخ را به خلیج عرب و بحرالعرب متصل میکند و مرزهای آبی آن بین سه کشور یمن، اریتره و جبیوتی مشترک است. از نظر اقتصادی نیز بر اساس آمار موجود حدود پنج تا شش درصد تولید نفت جهان و بهعبارت دیگر حدود چهار میلیون تن نفت هر روز از این تنگه به سمت کانال سوئز و از آنجا به سایر نقاط جهان عبور میکند. سالانه حدود ۲۱ هزار کشتی حامل انواع کالاها نیز از باب المندب عبور میکند. بر اساس ارزیابیهای اداره اطلاعات انرژی آمریکا در سال ۲۰۱۳، مقدار نفتی که روزانه از این تنگه عبور کرد، حدود سه میلیون و ۸۰۰ هزار بشکه بود که این رقم معادل شش درصد تجارت نفت جهانی به شمار میآید.
کنگاوری در پایان اظهار داشت: از زمان حفر کانال سوئز در سال ۱۸۶۹ بابالمندب به یکی از مهمترین گذرگاههای حمل و نقل دریایی بین کشورهای اروپایی و دریای مدیترانه و نیز اقیانوس هند و شرق آفریقا تبدیل شد. باید گفت، از سویی بحرانیشدن تنگه باب المندب به هر دلیلی، نه فقط به تجارت نفت بلکه به روند تجارت جهانی بهطور کامل زیان فراوانی خواهد رساند. از جانبی دیگر امپریالیسم و ایادی مربوطه به هیچ وجه نمیتوانند قبول کنند که سیاستهای بومی و مستقلی در این ناحیه حاکم باشد. در صورت مسدودشدن بابالمندب این کشور زیان زیادی متحمل خواهد شد زیرا بستهشدن این تنگه هزینههای سنگینی برای آن رقم خواهد زد بهویژه اینکه در این صورت نفت کشها مجبور خواهند شد از مسیر دیگری عبور کنند و در نتیجه هزینه حمل و نقل بالا میرود.