جوامع و بحث تعلیم و تربیت

این که جوامع از چه زمانی به تفکر و ساختاردهی به مسئله تعلیم و تربیت همت گماشته و یا به آن فکر کرده است تاریخچه دیرینی دارد. یکی از کارهای اصلی سقراط در قریب به 5 قرن قبل از میلاد حضرت مسیح  - که به فیلسوف شفاهی معروف است و از او کتاب مدونی بجا نمانده و یا در حدّ بسیار کمی باقی مانده است به  گشت زنی در کوچه و بازار می پرداخت و از طریق نصیحت و پنداردهی افراد در صدد اصلاح جامعه بود.

افلاطون نیز در باب تعلیم و تربیت مباحث طولانی دارد. از نظر او حکومت دو وظیفه اساسی دارد؛ یکی تعلیم و تربیت و دیگری برقراری امنیت است. به طوری که ژان ژاک رسو فرانسوی کتاب جمهور افلاطون را یک اثر مهم تربیتی قلمداد کرده است. افلاطون مراحل تعلیم و تربیت را به 3دوره تقسیم کرده است(البته دوره بندی تعلیم تربیت تا به امروز در میان جامعه شناسانی چون دورکیم و روانشناسانی مانند پیاژه رواج داشته که حتا پیامبر اسلام ص نیز برای آن دوره هایی قایل هستند که توضیح داده خواهد شد).

از نظر افلاطون مراحل تربیتی به مقدماتی (تا 20 سالگی)؛ متوسطه از 20 تا 30 سال و عالی از 30 تا قریب به 50 سالگی تقسیم می شود و اینکه چه مطالب و مسایلی در این دوران آموزش داده شود از حوصله این بحث خارج است. اما افلاطون می گوید اگر این مراحل به درستی طی شود؛ در نهایت کار، می توان فرد را بر اداره امور کشور و یا آرمان شهر یا مدینه فاضله برگزید. از اینرو؛ افلاطون رابطه تعلیم و تربیت و خانواده را به وضوح رقم می زند. او پس از بحث و بررسی در این باره؛ سرانجام می گوید چون خانواده ها استطاعت لازم را برای تربیت فرزندان ندارند؛ پس بایستی دولت در اینجا وارد عمل شده و فرزندان را برای تربیت ایده ال در ابتدای امر از خانواده اخذ و در پانسیون های خاص با شرایط مناسب و مد نظر تربیت بنمایند. البته لازم به توضیح است که دلیلی ندارد این نظریه درست باشد. ولی بیانگر اهمیت توجه به امور تربیتی و جایگاه و نقش خانواده در آن است. (به خاطر همین مباحث است که افلاطون را اولین بنیانگذار فکر سوسیالیستی و یا کمونیستی می دانند).

پس از بیان این مقدمه، بایستی اذعان داشت که از گذشته دور تاکنون به فلسفه و نظریه آموزش، پرورش و تعلیم و تربیت تفکر و پرداخته شده است. اما این که چگونه و با چه ماهیتی به تعلیم و تربیت نگاه کرده و عمل کنند، برخاسته از نوع نگرش و جهان بینی ها بوده و عملکرده در این حوزه در طول زمان بسیار متحول گردیده است. اما از یک  منظر نظریه ها و دیدگاه ها را در این باره به دو نوع نظریه های اثبات گرایی یا پوزیتویستی و ساختارگرایی می توان تقسیم کرد. نگاه اثبات گرایی معتقد براین است که در حوزه تربیتی همه چیز واقعیت دارد و نسبیتی در کار نیست. پس بایستی با افق واقع گرایی به امور منفی و مثبت در بحث تعلیم و تربیت نگاه کرد و خطاها و ثواب ها را نیز عین وجود پنداشت و در نتیجه با آنها باید برخورد جدّی شود.

به طور مثال؛ سعدی می گوید؛ تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است(یعنی تربیت ناهل امکان ندارد).

یا ؛ این شعار که عاقبتِ گرگ زاده  گرگ شود.

یا به طور مثال می گویند: تا نباشد چوب تر فرمان نبرند ...                                    ادامه دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.