با ظهور اسلام در مکه تقابلی نو در تاریخ آغاز شد. تقابلی که در آغاز در قالب جنگی روانی همهجانبه، گسترش مییافت. دریک طرف این تقابل حضرت محمد(ص) با پیروان اندک و در عین حال با جهاننگری نو و با ماهیتی معنوی قرار داشت، در طرف دیگر؛ شرک و کفر و ستم و فتنه با تمام امکانات خویش بود. در این رویارویی در واقع هدف مشرکان تلاش برای هجوم روانی و سعی در تأثیر نهادن در این زمینه به منظور تحقق بخشیدن به اهداف خود در جنگ با رسول خدا (ص) بود(کحیل،1374؛116)
.15 گاه نیز در قرآن برای بیان جنگ روانی مشرکان از واژه مکر، بهره گرفته شده است. آنها در این راستا از تمام ابزارها و شیوههای ممکن استفاده کردند تا شاید بتوانند جلوی پیشرفت دعوت اسلام را بگیرند. نمونههایی از مهمترین عملیات دشمنان علیه پیامبر اسلام (ص) به شرح زیر قابل ذکر است:
ادامه مطلب ...
نگاهی گذرا به تاریخ تمدن اسلامی نشان میدهد علم طب همواره از جایگاه رفیعی در بین مسلمانان برخوردار بوده است چنانچه لفظ مقدس حکیم در تمدن اسلامی هم به طبیب و هم به فیلسوف اطلاق میگردیده است. بیشک از مهمترین علل توجه مسلمانان به دانش طب، توجه پیشوایان دین به این دانش ارزشمند است. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام دانش طب همسنگ با علم دین و در کنار آن مورد توصیه قرار گرفته است. و پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام خود در کنار رسالت تعالی روح افراد، با توصیههای طبی آنها را در نگه داشتن سلامت جسمشان نیز یاری مینمودند. شاهد این مدعا کتابهای روایی بر جای مانده در این موضوع با عنوان طب النبی، طب الائمه، طب الصادق و طب الرضاست.
علم طب در دوره اسلامی با ترجمه کتابهای یونانی و هندی در این رشته توسط اساتید علمی و طبی جندی شاپور [آغاز شد. اما مسلمانان به ترجمه اکتفا ننمودند و تحقیق و توسعه دانش طب را با جدیت دنبال نمودند. به نحوی که بیماری هایى که در بخشهاى گوناگون الحاوى، نوشته رازى بررسى شده، بسیار بیشتر از آن چیزى است که در آثار جالینوس، بقراط و دیگر پزشکان یونانى آمده است. در همه دوران پزشکى غرب، هیچ کتابى که همچون قانون ابن سینا چنین جامع و مانع و دانشنامه گونه مبادى و موضوعات پزشکى را دربرگرفته باشد، به وجود نیامده بود. بى دلیل نبود که قانون به سرعت و پس از ترجمه آن به لاتین، مورد توجه دانشمندان و پزشکان غرب قرار گرفت، و به عنوان کتاب درسى در دانشکده هاى پزشکى تدریس شد.
از کتابهای مسلمانان در پزشکی می توان به موارد زیر اشاره نمود:
مسجد اولین مرکز علمى- آموزشى جهان اسلام بود که در آن همه گونه تعلیمات دینى و علمى و حتى امور مربوط به خواندن و نوشتن انجام مى گرفت. تعلیم در مسجد از مسجدالنبى آغاز شد و تا آغاز قرن چهارم هجرى غالباً مساجد در غیر اوقات نماز، حکم مدارس را داشت.
مسجدالنبى تا اواخر دوران بنى امیه از رونق بسیارى برخوردار بود و مسلمانان از بلاد دور و نزدیک بدانجا مىآمدند و پاسخ سئوالات علمى و فقهى خود را دریافت مى کردند.
در اوایل سده دوم هجرى، خلافت از بنىامیه به بنى عباس رسید. در این زمان فرصتى مناسب براى شیعه فراهم شد و کوفه در شرایطى که مناسب براى تجمع و رفت وآمد شیعیان بود، مرکزیت یافت و از این پس مسجد کوفه مرکز علمى مسلمانان شد و امام صادق (ع) با توجه به فرصت سیاسى بهوجودآمده و با دریافتن نیاز شدید جامعه و آمادگى زمینه اجتماعى، نهضت علمى و فرهنگى پدرش را پى گرفت و مسجد کوفه را به دانشگاهى بزرگ بدل نمود. بدینسان، ایشان در رشتههاى مختلف علوم عقلى و نقلى آن روز، شاگردان سترگى همچون هشامبن حکم، محمدبن مسلم، ابانبن تغلب، هشامبن سالم، مؤمن طاق، مفضلبن عمر و جابربن حیان را تربیت کرد که شمار آنها را بالغ بر چهارهزار نفر نوشته اند.
مساجد بزرگ و معروف داراى کتابخانه، در شهرهاى مهم اسلامى بسیار بودند که یکى از آنها مسجد دمشق است. این مسجد که در زمان ولیدبن عبدالملک بنا شد یکى از کانونهاى مهم آموزش بود که حلقههاى تدریس بسیارى در آن تشکیل مىشد و استادان آن از حقوقى بسنده برخوردار بودند. از دیگر مساجد مهم مىتوان به جامع بصره، جامع فُسطاط، جامع کبیر قیروان، جامع زیتونه در تونس، جامع قرویین فاس و جامع الخصیب اصفهان اشاره کرد.
نخستین مرکز مهمى که به منظور آموزش و تعلیم تأسیس شد بیت الحکمه نام داشت که در بغداد ساخته شد. این مرکز، که به هزینه خزانه دولتى یا بیت المال اداره مى شد، محل اجتماع دانشمندان و پژوهشگران و به ویژه مترجمان شایسته اى بود که کتابهاى علمى و فلسفى یونانى را به عربى ترجمه مى کردند. اساس بیت الحکمه را، که نخستین کتابخانه مسلمانان در بغداد بود، هارون الرشید پایه ریزى کرد. پیش از آن منصور عباسى، که از زمان وى کار ترجمه آغاز شده بود، دستور داد کتابهایى از زبانهاى دیگر به عربى ترجمه شود و همین کتابها پایه بیتالحکمه گردید. در زمان مأمون، بیت الحکمه توسعه یافت. او صد بار شتر کتاب به بغداد حمل کرد و ظاهراً این کتابها بهدنبال قرار صلحى که بین وى و امپراتور روم، میشل دوم، بسته شد، به مسلمانان داده شد. مأمون همچنین 300 هزار دینار صرف ترجمه کتاب کرد. علاوه بر بیت الحکمه، مراکز علمى متعدد دیگرى نیز وجود داشت؛ یکى از این مراکز دارالعلمها بودند. این دارالعلمها کتابخانهه اى عمومى به حساب مى آمدند. ازجمله این مراکز، دارالعلم فاطمیون در مصر است. در این نهاد، که در 395 ق و به دستور الحاکم بامراللَّه، خلیفه فاطمى مصر، در قاهره تأسیس شد، تقریباً یک میلیون جلد کتاب وجود داشت. دارالعلم موصل را نیز جعفربن محمد حمدان موصلى بر پا ساخت. این مرکز نخستین مرکزى بود که در آن کتابهایى از همه رشته هاى علمى گردآورى شده بود. در طرابلس، از شهرهاى لبنان کنونى نیز، در اواخر سده پنجم هجرى، دارالعلمى با 6/ 1 میلیون جلد کتاب وجود داشت.
در نیمه دوم سده پنجم هجرى، خواجه نظام الملک با ساخت مدارسى به نام نظامیه که اولین آنها را در در 459 ق در بغداد تاسیسی نمود و بعدا در نیشابور و شهرهاى دیگر قلمرو سلجوقیان مدارس مشابهی پدید آورد تاثیر چشمگیری در نهضت بزرگ علمی و فرهنگی جهان اسلام گذاشت. در نظامیه بغداد، که تأسیس شد، ابواسحاق شیرازى تدریس مىکرد و پس از آن بزرگترین مقام تدریس در این مدرسه به امام محمد غزالى رسید. در نظامیه نیشابور، که به خاطر توجه خواجه نظامالملک و دیگر پادشاهان سلجوقى به شهر نیشابور در این شهر تأسیس شد، افراد مشهورى چون امام موفق نیشابورى، حکیم عمر خیام، حسن صباح، امام محمد غزالى و برادرش امام احمد و امام محمد نیشابورى تربیت شدند. نظامیه اصفهان و بلخ نیز استادان نامورى داشت.
رصدخانه ها به عنوان سازمان مشخص علمى- که در آن رصد ستارگان صورت مىگرفته- مرکز مهم آموزش علم نجوم و علوم وابسته به آن بوده است. در سرزمینهاى اسلامى رصدخانههاى متعدد بزرگى ساخته شد که نخستین آنها رصدخانه شماسیه است که در سال 213 هجرى در بغداد بهدست مأمون بنا گردید.
بیمارستان نیز سازمان علمى مهمى بهشمار مىرفت؛ چراکه مرکز عمده تعلیمات پزشکى بالینى در آنجا صورت مىگرفت. بسیارى از بیمارستانها، کتابخانه و مدرسهاى براى تدریس جنبههاى نظرى علم طب داشتند که از آن میان مىتوان به بیمارستانهاى رى، فسطاط،الکبیر منصورى قاهره و نورى بغداد اشاره کرد.
در مورد مراکز مهم آموزشى اسلامى، توجه به دو مرکز علمى دیگر حایز اهمیت است: یکى رَبع رشیدى که محل آمدوشد علما و دانشمندان بسیارى بود که به کار علمى مشغول بودند و دیگرى شَنب غازانى که در دوره ایلخانان تأسیس گردید و در آن دانستههاى علمى فراوانى ردوبدل مىشد
بازرگانى ممالک اسلامى در قرن چهارم از مظاهر ابهّت اسلام بود و جهان اسلام ملکه تجارت دنیا محسوب مىگردید و مقام نخست را داشت. کشتیها و کاروانهاى مسلمین همه دریاها و صحراها را درمىنوردید و اسکندریه و بغداد، دست کم در مورد کالاهاى تجملى، دو مرکز تعیین نرخ بودند.
نظام ادارى دولت اسلام بطور کلى مانند نظامات ادارى ایران و روم بود، زیرا مردم این نواحى نظامات سیاسى و ادارى معینى داشتند که کارایی لازم را داشت و مسلمانان پس از فتوحات همان را پذیرفتند البته بمرور ایام قسمتهایى از آنرا باقتضاى عقاید دین خویش و مصالح مردم محل تعدیل کردند.
با ورود اسلام به ایران، مسلمانان ناچار شدند برای اداره این قلمرو وسیع به نظام دیوانی پیشرفته و پر سابقه ساسانی روی بیاورند. برای این کار مجبور شدند از دبیران که طبقهای ریشهدار در تاریخ ایران بودند، استفاده کنند. این امر نه تنها موجودیت این قشر فرهیخته و دانشمند ایرانی را تا قرنها بعد تضمین کرد، بلکه در کنار آن بسیاری از مشخصههای نظام حکومتی ایران را در نظام حکومتی اسلام تثبیت کرد.
از طرفی به دلیل نیاز مبرمی که حکام اسلامی ایران به امکانات این طبقه داشتند و به دلیل تجربه دهقانان در گردآوری مالیات پیش از اسلام، حکام اسلامی این وظیفه را پس از ورود خود به ایران به دهقانان واگذار نمودند. دهقانان پیش از اسلام جزء آخرین رده بزرگان، یعنی آزادان بودند، اما با ورود اسلام به دلیل نیاز حاکمان جدید به آنها، وجهه و موقعیتی فوق العاده ممتازتر از گذشته به دست آوردند. از این رو پس از اسلام، در چند قرن نخست هجری دهقانان جزء معدود طبقاتی از اشراف ساسانی بودند که باقی ماندند و رتبهای برجستهتر از دوره ساسانی بهدست آوردند. طبقه دهقان در کنار دبیران، ایرانیانی بودند که به نفوذ، تکوین و تثبیت مواریث ایران ساسانی در امپراتوری اسلام کمک کردند و در این امر نقشی اساسی داشتند. بنابراین میتوان دبیران و دهقانان را به عنوان حافظان اصلی میراث فرهنگی ایران پس از اسلام به شمار آورد. اولین دیوانی که از ایرانیان به مسلمانان رسید، دیوان خراج بود که عمر این خراج را در قالب عطایا بین مسلمانان تقسیم کرد. البته دیوان جیش نیز به موازات دیوان خراج به وجود آمد. دوران خلافت معاویه را به نوعی میتوان دوره گذر خلافت از دوره خلفای راشدین به دوره بنیامیه و دوره تکوین نظام دیوانی نامگذاری کرد. در این دوره، دو دیوان مهم یعنی دیوان خاتم و دیوان برید به نظام دیوانی اسلامی افزوده شد. اگرچه زیاد بن ابیه، استاندار وی نیز در پایهگذاری این دیوانها و به خصوص دیوان خاتم نقش تأثیرگذاری داشت.
یادآوری این نکته نیز ضروری است که در غرب قلمرو اسلامی (شام)، امویان بر میراث عظیم رومیها دست یافتند و به دلیل قرار داشتن پایتختشان در قلمرو پیشین امپراتوری روم، دستگاههای دیوانی اموی بیشتر رنگ و بوی رومی داشت. بنابراین، نوعی تقسیمبندی اجتنابناپذیر به وجود آمده بود؛ یعنی متصرفات شرقی تحت تأثیر نظام دیوانی ساسانی، و متصرفات غربی تحت تأثیر نظام دیوانی روم تا اینکه در زمان خلافت عبدالملک بن مروان نظام دیوانی ایرانی و رومی به عربی برگردانده شد. هم زمان با تغییر دیوان، سکه و طراز نیز از شکلهای ایرانی و رومی جدا شد و شکل عربی و اسلامی به خود گرفت.