خلاصه کتاب قحطی بزرگ(قسمت دوم)

در قسمت گذشته خلاصه کتاب یاد شده کلیاتی از مباحث کتاب قحطی بزرگ ارایه شد. از آنجاییکه مطالب کتاب ارزنده و حجیم است در این بخش و قسمت آخر خاصه ای از فصول مختلف کتابی تقدیم حضور خواهد شد. نویسنده در این کتاب در مجموع می خواهد بگوید؛ قحطی در ایران پا گرفت که هر چند علل اولیه آن ناشی از کم شدن بارندگی و کم بنیگی و فقر اقتصادی مردم ایران بوده است ولی سیاست های کشور انگلیس علیه ایران از این قحطی بلایی ساخت که آثار آن فراموش نشدنی است.

در فصل سوم کتاب که مستندات آن اخص مسایل قحطی بزرگ است نویسنده می گوید: در آن زمان در اثر خشکسالی و از میان رفتن محصولات به دست ارتش های مهاجم قحطی ایران را فرا گرفت و آن طور که بر آورد می شود یک سوم جمعیت ایران را از میان برد. به طوری که براساس منابع آمریکایی و انگلیسی و به ویژه نوشته های “ماری” پنج میلیون نفر از جمعیت ایران نابود گردید. دست تنگی مرد از یک طرف و افزایش شدید نرخ کالاهای اساسی و مصرفی مردم و فشارهای نظامی و سیاسی کشورهای مهاجمی مانند انگلیس و روسیه وضعیتی را به وجود آورد که در 6 ژوییه 1916 آشوب هایی در مقابل نانوایی ها به وقوع پیوست که ناشی از کمبود وگرانی نان بود. در یکی از گزارشات بیگانگان آمده است: اوضاع ارزاق در تهران دارد به مسئله ای جدی تبدیل می شود. .. صف های طویل ؛ بی کیفیتی نان و جایگزینی نان جو به جای گندم؛ در شهرهایی مثل قزوین نوعی وحشت و اضطرابی حکمفرماست که نظیر آن را کسی خاطر نداردو الموت یکی گرفتار خودش، یکی غصه تنکابون بود. زیرا دو ثلث معیشت آنها تنکابون است. مگر خداوند باز خودش رحم کند. روزنامه ها در 15 اوت 1917 (در شماره 6 زبان آزاد) نوشتند: «دیروز در مقابل یک نانوایی در منطقه دروازه قزوین یک زن بعد از ساعت ها انتظار از حال رفت. یک زن دیگر توانست اورا به هوش آورد. اما نیم ساعت بعد در گذشت. مسئول چنین اتفاقی کیست؟ آیا شاه ایران برای مرگ اتباعش غمگین است؟ آیا برای او مهم است؟

“کالدول” در گزارشی در تاریخ 4 اکتبر 1917 ، با عنوان «فقر و رنج در ایران» می نویسد: در اینجا کمبود جدی ارزاق به ویژه گندم و نان در سراسر ایران و خصوصا در نواحی شمالی و اطراف و داخل تهران به وجود آمده است و منجر به رنج و محرومیت بسیار در آغاز زمستان شده است … ». سرلشکر ال.سی.دنسترویلر، فرمانده نیروهای انگلیسی موسوم به دنسترفورس که در بهار 1918 به ایران حمله کردند نیز در بازه قحطی اطلاعاتی به دست می دهد. او ضمن توصیف سفر خویش به انزلی می نویسد : «تا اینجا آثار قحطی بی شمار بوده ایت و ما پیاپی از کنار اجساد فقرای جان باخته و جان به لب آمده عبور کردهایم که از گرسنگی در کنار جاده تاب و توان از دست داده اند». وی در جای دیگر می نویسد «ما با آثار قحطی درست در همان آغاز سفرمان در ماه ژانویه روبرو شدیم؛ در جاده به مرده ها و آنها که داشتند می مردند برخورد کردیم و از روستا های بیمه ویرانه عبور کردیم که ساکنانشان گرسنه بودند. اما با گذشت زمان اوضاع از این هم بدتر شد” . داناهو خبرنگار معروف آن زمان که به ارتش انگلیس پیوسته بود در ژانویه 1918 به عنوان افسر اطلاعات مامور خدمت در نیروی “هیس هیس” یا همان دنسترفورس شد. او صحنه هایی را چنین توصیف می کند: پشته های اجساد چروکیده مردم فلک زده از زن و مرد در معابر عمومی افتاده است. میان ریشه هایی که از از مزارع در آورده و می خواسته اند با آن از عذاب قحطی و مرگ از گرسنگی کم کنند، هنوز پیداست. گاه آدم نماهایی از پوست و استخوان با چشمانی گود افتاده چهار دست و پا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک می شد می خزیدند و بی آنکه نای حرف زدن داشته باشند با اشاراتی برای لقمه نانی التماس می کردند. در قصر شیرین که توقف کردیم مردم مارا محاصره کردند و غذا می خواستند. زن بدبختی با طفلی در بغل به ما التماس می کرد که بچه اش را نجات دهیم. دانا هو در مورد روستای کرند می نویسد که مرم آن مانند کوتوله هایی بودند که ماه ها گرسنگی آنها را به مشتی گرگ عنق و وحشی و بی تاب از گرسنگی تبدیل کرده بودو در چشمان آنها می شد برق نگاه حیوان وحشی به دام افتاده را دید. .. همه جا متروک ویران بود … چند دهقان ژولیده و چندش آوری را دیدم که از بیداد گرسنگی دیگر شبیه آدم نبودند. آنها روزها از بیغوله های تاریک بیرون می آمدند تا نخست برای جانشان و بعد برای تکه نانی گدایی کنند. ما دخواست نخستشان را اجابت می کردیم و لی همیشه نمی توانستیم درخواست دوم آنها را برآورده کنیم.

لازم به ذکر است؛ آقای مجد با کوشش و حوصله ای بی دریغ و سرکشی به گزارش های موجود – که توسط افراد آمریکایی و انگلیسی هایی که قحطی بزرگ ایران را از نزدیک درک کرده اند – وضعیت اکثر استان ها را در آن روز که وضع هریک از دیگری بدتر است به رشته تحریر در آورده است. به عنوان مثال یک نفر انگلیسی طی نامه ای به یکی از بستگانش در باره اصفهان می نویسد:«از نوشتن در بار اصفهان متاسفم ؛ هزینه زندگی در در این شهر وحشتناک است، هرروز شمار بسیاری از ایرانیان از گرسنگی می میرند. وقتی صبح از خانه بیرن می آیی جسدهای بی شماری را می بینی که این سو آن سو در خیابان ها ریخته اند. شمار زیادی از ایرانیان لستخوان آرد می کنند و می خورند و یا مردار خواری می کنند و می میرند. اما تا کنون از ارامنه کسی به گرسنگب نیفتاده است. زیرا بستگان آنها از هند برایشان غذا می فرستند. لیکن پرداختن به همه آنها از حوصله این مقال خارج است.

جالب توجه است؛ در 15 اکتبر 1918 (1297 شمسی)سروان فرانک فریزر افسر اطلاعاتی آمریکا در ایران به طور مستقیم با رییس اطلاعات این کشور مکاتبه کرده و ضمن بیان اطلاعاتی وضع کشور مبنی براینکه مردم ایران از انگلیس دل خوشی ندارند و بیشتر طرفدار آمریکایی هستند؛ و اینکه در چهار جهت جغراقیایی این کشور اوضاع چگونه است، وضع گرسنگی و بی خانمانی مردم ایران و بی ثباتی حکومتی را به تصویر کشیده است. نویسنده در فصل چهارم با عنوان قتل تمام عیار؛ کاهش جمعیت پس از بررسی دقیق تمام پژوهش ها و منابع جمعیتی ایران از زبان بیگانگان، سرانجام می نویسد؛ «همان طور که در این فصل اشاره شد، جمله ماری مبنی بر این که یک سوم جمعیت ایران در اثر قحطی از بین رفته اند به معنای آن است که پنج میلیون نفر جان باخته اند، واقعیت بسیار بدتر از این بود و …». نویسنده در فصل پنجم با عنوان محروم کردن ایران از ارزاق می گوید ایرانیان از همان ابتدا سبب قحطی را خرید ارزاق از سوی انگلیسی ها می دانستند. عین السلطنه در یاد داشت روزانه خود می نویسد: «ادارات قشونی از یک طرف، انگلیس از طرف دیگر متصل ارزاق ما را گرفته و برای خود و قشون خود انبار می کنند. بلکه دولت انگلیس برای تضییق ما گرفتاری ما حکم کرده است. بانک شاهنشاهی هم غله خریده و انبار می کند». در اوایل 1918 انگلیسی ها سلیمان میرزا اسکندری نماینده مجلس را گرفت و سردبیر نشریه ستاره ایران در شماره 21 فوریه 1918 در این باره می نویسد: «… همان دولت که سلیمان میرزا را اسیر کرد، همان دولت پول شما را در بانک توقیف کرد، همان دولت که غله شما را خرید و انبار کرد و ملت بدبخت را به این تنگی و قحطی دچار نمود؟ … در این قحط و غلا که دشمن قوی پنجه شما برای شما پیش آورده است روزی هزارها جوان و پیر راه عدم را پیش گرفته شتابان می روند».

انگلیسی ها در عراق و ایران در خصوص جمع آوری تسلط بر بازار ارزاق اطلاعیه های متعددی صادر کرده اند که این اطلاعیه ها تهدید آمیز نیز بوده است. لذا بخش هایی از این اطلاعیه ها در اینجا نقل می گردد. اطلاعیه شماره 6 در 1 می 1917 درباره اعلام محصول و جنس است. «در مواقعی که ضرورت دارد محصول یا جنسی که در شهر با اطراف آن موجود است برای مصارف نظامی و یا غیر نظامی در اختیار قرار بگیرد .. به این وسیله اعلام می گردد که همه صاحبان این اجناس و کسانی که در همین باره اطلاعاتی در اختیار دارند بایستی شرح کامل و فهرستی از مصارف فعلی را به حاکم نظامی … ارایه نمایند. … هرگونه خودداری در این زمینه منجر به مصادره کل و یا بخشی از کالا خواهد شد و … مجازات های دیگری مانند … حتی اعدام را نیز شامل می گردد. … انگلیسی ها طبق روال حیوانات باربر را نیز مصادره می کردند. انگلیسی ها تمام قایق های دجله و فرات را توقیف کردند. اطلاعیه شماره 22 با تاریخ 25 اوت 1917 برای احتکار و سود جویی مجازات اعدام در نظر می گیرد. در تلگرامی که در 30 اوت 1918 دریافت شده است، ساثرد چنین پزارش می دهد:«ژنرالی که مسئول منابع محلی بین النهرین است هم اکنون در ایران است و درحال برقراری خط ارتباطات نظامی آن اداره است و قصد دارد اجازه دولت ایران را برای گردآوری مالیات غله دولت در آن منطقه به دست آورد.

“کالدولد” انگلیسی طی گزارشی در 1918 افشاء می کند که خریدهای گسترده غله از ایران را از سر گرفته بوده اند:«مقام های نظامی در محل مشغول خرید ذخایر غله به مقدار کافی برای چند ماه هستند، اما به شدت دچار مشکل کمبود سکه نقره هستند. ژنرال گلیمن انتظار دارد این مشکل ظرف یک ماه برطرف گردد. در عین حال فرانسیس وایت در گزارشی از ایران دید بسیار خوبی از خرید غله توسط ارتش انگلیس در ایران به دست می دهد. بنا بر گزراش وی روشن است خرید غله در ایران برای ارتش 000/400 نفری انگلیس در بین النهرین و نیروهای انها در ایران مهمترین دلیل کمبود غله و قحطی بوده است. وایت می نویسد: «در اثر احتکار غله به دست تجاری که می خواهند آن را با سود بسیار به انگلیسی ها بفروشند، متاسفانه رنج مردم در بسیاری نقاط شدت یافته است. دشمنلن انگلیسی ها حضور آنها را دستمایه قرار داده اند برای آن که به مردم بگویند علت قیمت بالای غله آن است که تمام غله بازار برای تغذیه قشون انگلیسی خریداری می شود. خوشبختانه برداشت محصول نه تنها در ایران بیکه در بین النهرین نیز که در آن منطقه وسیعی زیر نظر انگلیسی ها زیر کشت رفته است، بسیار خوب است. انتظار می رود که محصول آنجا برای تغذیه تمام نیروهای مستقر در بین النهرین کافی باشد(محرمانه). که شمار آنها چهارصد هزار نفری است. به اضافه بخش مازادی که برای صادرات اختصاص یافته می یابد و بخشی از آن هم صرف امداد رسانی در غرب ایران خواهد شد».

بسیار روشن است که انگلیسی ها دغدغه ای برای گسترش تجارت میان عراق و ایران نداشتند . اطلاعیه 17 با تاریخ 9 ژوئن 1917 صادرات پول ایران، قران را ممنوع کرد. با این قبیل اقدامات که فراوانی آن قابل توجه است، هدف از این قبیل مقررات خفه کردن تجارت ایران با بین النهرین بوده است. به ایت ترتیب ایرانیان نا توان از صدور محصولاتی چون تنباکو قادر نبودند غله را که در بین النهرین فراوان بوده به کشور خود وارد کنند. آقای مجد در فصل ششم با عنوان تنگنای مالی می نویسد: «پس از آغاز جنگ اوضاع مالی ایران به سرعت رو به وخامت گذاشت کالدول در گزارشی با تاریخ 1914 از تاثیر جنگ بر منابع مالی دولت می نویسد:

«ایران از نظر مالی در وضعیت بدی قرار دارد جنگ اروپا تمام در آمدهای حاصل از عوارض صادرات و واردات را متوقف ساخته و می گویند دولت ورشکست شده است. به هر حال به زودی مجلس که در آستانه تشکیل است راهی برای این مسئله خواهد یافت». کالدول در گزارشی با تاریخ 26 ژوییه 1917 درباره دسیسه خارجی می نویسد:ریا«وزراتخانه بی تردید آگاه است که احتمالا هیچ کشوری درجهان به اندازه ایران گرفتار حکومت وابسته به سفرتخانه ها نیست. تردید دارم که در دوران تصدی من در این سمت حتی یک رییس الوزرا در ایران منصوب شده باشد؛ مگر به در خواست و تقاضای جدی برخی سفارتخانه ها. حتی والیان ولایات تقریبا به طور کامل از طریق سفارتخانه ها منصوب می گردند». البته مساله دیگری که در این دوره خود نمایی کرد ضبط در آمدهای نفتی ایران بود که تنگناهای مالی ایران با ضبط در آمدهای نفتی از سوی دولت انگلیس کامل گردید. طبق قرارداد 1901 دارسی، شرکت نفت انگلیس و ایران متعهد بود 16 درصد از کل سود خود را به ایران پرداخت کند. به علاوه دولت ایران مالکیت 10 درصد شرکت را در اختیار داشت. بنابراین دولت ایران در مجموع بایستی یک چهارم سود شرکت را در یافت می کرد. از 1913 تولید نفت به شدت افزایش یافت و به سود شرکت نفت انگلیس و ایران حتی با سرعتی بیشتر افزوده شد. البته نا گفته نماند در دراز مدت دولت ایران منافع چندانی از بابت نفت نبرد ضمن اینکه دولت ایران محروم از منابع مالی در برابر ویرانگرترین قحطی تاریخ این کشور؛ درمانده بود. این دولت هیچ اعمال قدرتی نمی توانست بکند. آقای ساثرد اینگونه می گوید: «… دولت ایران نه ارتشی دارد، نه اعتباری، در زمینه هایی که کمترین برخوردی با سیاست کشورهای قدرتمند اروپایی داشته باشد، که دارای منافع مهم سیاسی در ایران هستند، قادر به اعمال هیچ گونه قدرت واقعی نیست».

فصل هفتم کتاب با عنوان متهم ساختن روس ها و ایرانیان مسایل مهمی را مطرح می کند تاذ این رابگوید که انگلیس ها پیوسته در رابطه با مسایل ایران در صدد بودند مشکلات را به گردن روس ها بیندازند و این در حالی بود است که از گفته های آنان اقدامات خودشان نیز با استدلال درست قابل استخراج است. آقای مجد در این رابطه می گوید: «درست از همان آغاز، انگلیسی ها تلاش هدایت شده ای را پی گیری کردند تا نقش خود را در قحطی و خرید های هنگفت غله و ارزاق پنهان کنند. دنسترویل در بحث قحطی و دلایل آن، قحطی ایران را با نمونه های مشابه در هند مقایسه می کند و می گوید هنگامی که در هند قحظی رخ داد، انگلیسی ها اقدامات موثری برای کمک به قحطی طدگان انجام دادند. اما در ایران نه دولت و نه موسسات خصوصی هیچ کاری برای برطرف کردن رنج مردم نکردند. آقای مجد می گوید: «دنسترویل چند دلیل برای قحطی ذکر می کند که بیان آنها از حوصله خارج است. در این فهرست به اصطلاح دلایل از خرید غله توسط انگلیسی ها ذکری نشده است. با این حال همان طور که توضیح داده خواهد شد دنستریل خود شواهد کافی درباره خرید غله توسط انگلیسی ها به دست می دهد». به هر حال در این فصل مصادیقی از عملکردهای مضر به حال مردم ایران از سوی روس ها بیان شده که تاریخ نیز گواهی میدهد؛ اما در این رابطه جایگاه خاصی برای انگلیس وجود دارد که جای تدبر و تفکر دارد.

در خاتمه این چکیده نویسی بایستی اذعان داشت که به هیچ وجه با این مقال مختصر حق کتاب 385 صفحه ای آقای مجد که مملوه از مطالب مستند و متقن است ادا نمی شود؛ تنها روزناه ای به مسایلی است که در طول تاریخ معاصر به مصداق این موضوع معروف که تاریخ بر اساس سلاطین رقم می خورد، از وقایع تاریخی درست و جنایت های امپریالیسم در ایران در منابع معمولی مطالبی که حاکی از واقعیت عملکرد واقعی این دولت ها باشد نیامده است. روبرداری و کشف حقایق توسط این نویسنده بر اساس مدارک محرمانه آمریکایی حاکی از آن است که به دلایل فقر فرهنگی و سیاسی آحاد مردم و ندانم کاری های گردانندگان کشور که یک وجه آن توسل به بیگانگان بوده است و با خوش بینی و امیدوارانه به وعده های صرفا منافع جویانه دولت هایی مثل انگلستان نگریستن ؛ ناشی از خود باختگی و از خود بگانگی و مرعوب غرب شدن بوده که در نتیجه، ایران در پناه انگلیس نه تنها مورد حمایت قرار نگرفته است. بلکه با خدعه ها و نیرنگ های آنان تنها برای تامین منافع خویش به قیمت جان بختگی پنج میلیون نفر از هموطنانمان شده است. تازه این وضعیت بس نبوده و خدعه های انگلیس به قدری در پشت پرده بوده که ملت ایران آمروز به دلیل خروج از بحران از چاله در آمده و به چاه افتاده و به خوش رویی ها و کمک های حساب شده آمریکایی ها هم لبیک گفته اند که آثار شوم آن تا به امروز نیز باقی است و انقلاب اسلامی درگیر آن شده است. برای نمونه آقای مجد در فصل هشتم و تحت عنوان «ورسای و آغاز لاپوشانی» می نویسد: «ایرانیان رو در روی نسل کشی و تنگناهای سیاسی و مالی برای کمک به آمریکا روی آوردند. ساثرد در گزارشی در تاریخ 1918 می نویسد»:

به طور کلی ظاهرا ایرانیان همواره بهترین احساس را نسبت به ایالات متحده داشته اند؛ اما هنگامی که کشورمان به عنوان یکی از هم پیمانان روسیه و بریتانیا وارد جنگ شد، به خاطر نفرت ایرانیان از این دو کشور، این احساس پدید آمد که با پیوستن ایالات متحده به این دو ، تا حد زیادی جایگاه و اعتبار پیشین خود را نزد ایرانیان از دست داد. البته این گرایش از سوی تبلیغات چی های دشمن فراهم آمده بود و … ». در نوامبر 1918 یک هیات آمریکایی برای امداد رسانی در امر قحطی وارد ایران شده بود و وایت نحوه استقبال از آنها را در ایران این گونه توصیف مب نماید: «ایرانیان از تمام طبقات احساسات بسیار دوستانه خود را نسبت به ایالات متحده و پامریکایی ها با خوشامد گویی بسیار پرشور و صمیمانه خرد و کلان به هیات آمریکایی امداد رسانی به ایران به ریاست دکتر اچ. پی. جانسون، رییس دانشگاه شکاگو که در اول نوامبر وارد تهران شد، به مهیج ترین شکل نشان دادند. همه در ادای احترام از یکدیگر پیشی گرفتند و… ».

اینجاست که بایستی اذعان داشت همین خوشبینی ها و در لاک خود فرو رفتن ها و باورکردهای غلط در مورد بیگانگان و داشتن حسن نیت به کمک های آنها که در حقیقت در تامین منافع خویش از اصل هدف وسیله را توجیه می کند پیروی می کنند؛ حوادث بعدی مانند کودتای 28 مرداد 1332 را رقم زده و امروز هم در پیروی از همین باورهای مخرب و اعتماد پوچ به رویکردهای خیانت آمیز امپریالیسم جهانی در نزد تعدادی است که فتنه ساز بوده و مشکل آفرین گردیده است. لذا باید گفت عملیات روانی و جنگ نرم از گذشته بوده و امروز هم به شدت وجود دارد. والسلام .

پشت پرده کودتا در ترکیه چیست؟

 

 کودتا ترکیه

می توان چنین ادعا کرد که در حالی که ما در تهران از ناموفق بودن کودتا سخن می‌گوییم هنوز بخش قابل توجهی از ملت ترکیه فکر می‌کنند کودتا با موفقیت انجام شده است.  

ادامه مطلب ...

اتفاقی که سمت و سو را برای دریافت حقوق های کلان فراهم کرد

وقتی فردی که در دوره‌های گذشته‌ مدیریتی خود سوء سابقه اقتصادی، اعتقادی و تفکری دارد با ایجاد یک هجمه و اینکه حمایت از فلان مدیر و رییس جمهور داشته حتی اگر مردم هم از آن رضایت نداشته باشد مشاهده می‌کنیم مجدد در مسند ریاست و مسئولیت قرار می‌گیرد از نظر بنده چنین افرادی اعتماد خود را به مرور زمان نزد مردم از دست می‌دهند لذا نباید اجازه دهیم که مردم اعتمادشان را از دست بدهند و با صداقت عمل کرد.

پایگاه خبری تحلیلی استادنیوز در استودیوی اختصاصی خود به گفتگو با دکتر کامران شیوندی استاد دانشگاه علامه طباطبایی  پرداخته است. اکنون قسمتی از شان را می‌خوانیم.

  دکتر کامران شیوندی استاد دانشگاه علامه طباطبایی پیرامون اتفاقی که باعث شد تا مدیران دولتی به سمت گرفتن حقوق‌های کلان سوق پیدا کنند به مجری برنامه گفت: ما دولت و ملت را جدای از هم فرض می‌کنیم؛ دولت‌ها روی کار می‌آیند و می‌روند لذا این دلیلی بر نقاط ضعف و قوت تلقی نمی‌شود چراکه دولت‌ها در مبانی فکری و مدیریتی عملکرد‌های مختلفی با هم دارند، بحث حسابرسی امور کارگزاران است که در منظر حضرت علی (ع) نیز عملکرد کارگزاران از اهمیت و جایگاه خاصی برخورددار است.

 وی ادامه داد: اگر کسی در بیت‌المال دست‌بردی داشته باشد مطلبی وجود دارد که روشن می‌کند آیا خیانت با نفاق و دزدی تفاوت دارد یا نه، اگر مخاطب کارگزاران اسلامی باشند علامه طباطبایی در معنای خیانت می‌گوید که خیانت یعنی نقض و شکستن امانتی که حفظ آن حقی از حقوق است که براساس عهد، وصیت و مانند آن ایجاد شده است. در جایی راغب می‌گوید خیانت و نفاق یک معنا دارد جز اینکه خیانت در برابر عهد ، امانت و نفاق در برابر اعتبار دین است؟ اگر شما در خانه نشسته‌ای و دزدی کردی اسم آن دزدی است اما اگر در بیت‌المال دست بردی هم خیانت است هم دزدی و نفاق.

  

کامران شیوندی درخصوص اینکه گرفتن حقوق کلان در بین مدیران دولتی نفوذ لیبرالسیم غرب است یا اشکالاتی که در قانون اساسی وجود دارد اظهار کرد: چند مقوله است که قانون مشخصی برای آن‌ها وجود ندارد. فردی که می‌خواهند سِمت مسئول را بپذیرد باید ویژگی‌هایی داشته باشد از جمله اینکه به صورت رفتاری، یعنی قابل مشاهده باشد و هنوز منشوری نداریم که ورود به سطوح مدیریتی لازمه‌اش داشتن یکسری خصوصیات است. منشور روحانیت حضرت امام (ره) خطاب به روحانیون بیانگر این است. با اینکه در کشور ما در اجرای عدالت بین روحانی و غیر آن امتیازی نیست ولی هنگامی که با متخلفی از روحانیت خوش سابقه یا بد سابقه برخورد شرعی، جدی و قانونی می‌شود فوراً باندها فریاد می‌زنند که چه نشسته‌اید! جمهوری اسلامی می‌خواهد آبروی روحانیت را ببرد یا اگر احیاناً کسی مستحق عفو بوده و بخشیدِ شود تبلیغ خواهند کرد که نظام به روحانیت امتیاز بی‌جا داده است.

 

 مدرس دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: اگر بیانات بیان‌گذار جمهوری اسلامی را بعداز ۳۸ سال پیاده سازی کنیم و یک منشوری در باب ویژگی‌‎های مدیران به صورت عملیاتی طراحی کنیم لذا شاید یک شخص برای استانداری صلاحیت داشته باشد اما صلاحیت ورود به وزارت را به عنوان وزیر در نظام جمهوری اسلامی ایران نداشته باشد یا صلاحیت وزرات را دارا باشد اما صلاحیت ورود به مجلس را نداشته باشد بنابراین چنین مواردی نیاز به بررسی و تحقیق جامع دارد.

 

 مدرس دانشگاه علامه طباطبایی اذعان کرد: وقتی فردی که در دوره‌های گذشته‌ مدیریتی خود سوءسابقه اقتصادی، اعتقادی و تفکری دارد با ایجاد یک هجمه و اینکه حمایت از فلان مدیر و رئیس جمهور داشته حتی اگر مردم هم از آن رضایت نداشته باشد مشاهده می‌کنیم مجدد در مسند ریاست و مسئولیت قرار می‌گیرد. از نظر بنده چنین افرادی اعتماد خود را به مرور زمان نزد مردم از دست می‌دهند لذا نباید اجازه دهیم که مردم اعتمادشان را از دست بدهند و با صداقت باید عمل کرد.

 

وی عنوان کرد: حضرت امام (ره) فرمودند من به طلاب هشدار می‌دهم علاوه براینکه باید مواظب القاعات روحانی‌نما و مقدس‌نما‌ها باشیم، از تجربه تلخ روی‌کار آمدن انقلابی‌نماها و به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول روحانیت آشتی نکرده‌اند، عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزی‌های بی‌مورد و ساده اندیشی‌ها سبب مراجعت آن‌ها به پست‌های کلیدی و سرنوشت‌ساز نظام شود. باید گفت که این اتفاقات ریشه در گذشته دارد و به یکبار رشد پیدا نکرده‌اند، لذا چه تفکر و بحث حمایت‌های نیروی انسانی‌شان ریشه در دهه‌های گذشته دارد که نیاز به شناسایی دارند اما اگر معیار و مؤلفه‌های سازماندهی شده‌ای در این قضیه باشد هیچ‌کس نمی‌تواند در آن عدول پیدا کند و انقلاب در مسیر ولایت فقیه چنان دقیق ریل‌گذاری شده که در مسیر خودش حرکت می‌کند و هر کس که بخواهد ریل گذاری و اصول را رعایت نکند از قطار خروشان مقاوم انقلاب خارج می‌شود.

 

 کامران شیوندی درخصوص عملکرد مردم نسبت به فیش حقوقی مدیران اظهار داشت: اگر مردم را به دو دسته خاص و عام تقسیم کنیم (البته جایگاه عام و خاص هم در فتنه ۸۸ تغییر پیدا کرد) باید گفت که مردم در عین حال منتظر عکس‌العمل مسئولین هستند و می‌خواهند عکس‌العمل مسئولین را در قبال خیانت به بیت المال مشاهده کنند. بنده معتقدم قضیه‌ای که به این شکل جنجال پیدا کرد را باید یک فتنه دانست. مردم همگی منتظر بودند که نتیجه برجام و تأثیر آن در زندگی خود را ببینند؛ البته اتفاقاتی نیز در بحث سوریه و یمن در حال رخ دادن است چراکه در این برهه از زمان به یکباره افکار عمومی از سمت بین‌الملل و کشورهای مختلف یکباره سوق پیدا می‌کند به سمت فیش‌های حقوقی؛ بنابراین انتظار می‌رود که مردم منتظر عکس العمل مسئولین و پییگیر مسائل برجام و سوریه باشند تا این پرش افکاری که در جامعه شکل گرفته است کشور و مردم را منحرفِ از تحقق ناب اسلامی نکند.  

  

وی خاطرنشان کرد: باید گفت که در اتفاقات اخیر فتنه هم وجود داشته اما این فتنه باب خیری شد که یک سنگ بنا و گام خوبی برداشته شود، شاید این موضوع در دولت‌های گذشته نیز وجود داشته اما نه با این شدت که برخی با جسارت اعلام کنند که “گرفته‌ایم و از شیرمادر هم حلال‌تر است” لذا نباید اینگونه باشد چراکه این رفتار نشان می‌دهد که آن فرد در جامعه اسلامی تربیت نشده است.

 

 این مدرس دانشگاه در پایان اشاره کرد: تا زمانی که مردم هم مسیر و پشتیبان ولایت فقیه باشند و سکان‌دار حکیم و فرزانه‌ای همچون رهبر انقلاب دارند، جای نگرانی نیست اما مردم باید مطالبه‌گری خود را داشته باشند و از طرف دیگر هم برجام و قضیه سوریه و یمن را فراموش نکنند.

پشت پرده کودتا در ترکیه چیست؟

می توان چنین ادعا کرد که در حالی که ما در تهران از ناموفق بودن کودتا سخن می‌گویم هنوز بخش قابل توجهی از ملت ترکیه فکر می‌کنند که کودتا با موفقیت انجام شده است.

دو تحلیل عمده برای حوادثی که رخ داد وجود دارد که گذر زمان در مورد آنها قضاوت خواهد کرد:

1)  این کودتا توسط نیروهای جریان گولن در بدنه ارتش سازماندهی شده است. این کودتا پس از آن رخ داد که هفته گذشته برای اولین بار عملیات‌های امنیتی علیه شاخه نظامی این جریان انجام شد. در دو سال گذشته هیچ هفته‌ای بدون عملیات علیه نیروهای این جریان در ساختار قضایی و اطلاعاتی ترکیه وجود نداشته است و صدها نفر به جرم همکاری با جریانی زیرزمینی در درون دولت دستگیر شده بودند. اما برای نخستین بار در هفته گذشته تعدادی از افسران ارتش تحت بازداشت قرار گرفتند. این عملیات جریان را متوجه جدیت دولت در برخورد با خود کرد و جریان را بر آن داشت تا با پیش چشم گرفتن تمام ریسک‌های پیروزی یا شکست کودتای خود دست به کار شود. در واقع جریان نظامی گولن متوجه شده است که با کودتا یا بدون کودتا در هر حال سرکوب و ریشه کن خواهد شد. بنابراین طی یک اقدام متهورانه دست به کودتای این شب زدند. اگر در نظر داشته باشیم که تا چند روز دیگر شورای عالی نظامی در ستاد کلاً نیروهای مسلح قرار بود که تشکیل شود و در این شورا با توجه به تحرکات هفته گذشته بی شک علیه جریان کشف شده گولن در ارتش تصمیماتی قرار بود که اتخاذ شود.
جریان گولن در ارتش  در شکل یک هسته مخفیانه با نام "کمیته صلح در جهان" در حال مدیریت اوضاع بود که بر اساس نظریه اول در مورد این کودتا توسط این هسته طراحی، مدیریت و اجرا شده است. مشکل اصلی این هسته پایین بودن درجات نظامی این افراد از سطح عالی ژنرالی بود که با توجه به این مساله بسیاری از کارشناسان نظامی و امنیتی معتقد بودند که در کوتاه مدت امکان کودتای فراگیر توسط گولنی‌ها در ارتش وجود ندارد و آنها در بدترین حالت می‌توانند خرابکاری انجام دهند. افرادی که این اقدامات را یک کودتای واقعی اما ناموفق – تا این مرحله – می‌دانند اقدام بسیار ماهرانه رسانه‌ای و روانی این گروه را دلیلی بر مدعای خود می‌دانند. تیم کودتا کننده در اولین اقدام تلویزیون دولتی را تسخیر کرده و از این طریق با ایجاد رعب در کشور وارد فاز مدیریت صحنه رد کشور شده است. در ادامه با در دست گرفتن ساختمان‌های مدیریت شبکه‌های خصوصی و پخش ماهواره‌ای شبکه‌های بخش قابل توجهی از کشور ار از مشاهده تلویزون محروم کرده و اینترنت را نیز قطع کرده است.
در واقع می توان چنین ادعا کرد که در حالی که ما در تهران از ناموفق بودن کودتا سخن می‌گویم هنوز بخش قابل توجهی از ملت ترکیه فکر می‌کنند که کودتا با موفقیت انجام شده است. از سوی دیگر وقتی در نظر داشته باشیم که ژاندارمری شاخه دوم این کودتا در کل کشور آماده اجرای امر بوده است و نقطه مزیت این نیرو گستردگی آن در سراسر کشور و تسلط بر تمام جاده‌های بین شهرهای کشور  می‌توان این فرضیه را تقویت کرد. در مجموعه بنظر می رسد کودتا با هماهنگی آمریکا وعربستان  برای همسو سازی بیشتر اردغان در سوریه و عدم تمایل به روسیه طراحی وعملیاتی شد
2)  دومین فرضیه بر آن است که این کودتا تنها یک تئاتر سخت و سنگین از سوی اردوغان بوده است تا با استفاده ازشرایط بحرانی ایجاد شده دست به تضعیف ارتش زده و امکان کودتاهای جدی‌ای که می‌توانست در آینده گریبانگیر او شود را از بین ببرد.

 

این طیف اصلی‌ترین موید این نظریه را فراهم شدن امکان قدرت نمایی بیشتر برای اردوغان به عنوان یک رهبر وحدت بخش و بسیج‌گر اقشار مختلف مردم می‌دانند و معقدند که درخشانتر شدن چهره اردوغان در این مساله به عنوان یک قهرمان ملی نشان میدهد که همه ماجرا تحت نظرات او بوده است و این تنها یک بازی کثیف است.

اگرچه تنها گذر زمان و بررسی سوانح آینده نشان خواهد داد که چه دست‌هایی در پشت پرده این حادثه وجود داشته است اما با در نظر داشتن تجربه حوادث پارک گزی که اکنون پس از دو سال اسناد حمایت بنیاد سوروس از آن در دست است و می توان آن را یک کودتای رنگی علیه اردوغان ارزیابی کرد صرفِ فراهم شدن امکان خودنمایی برای اردوغان را در مورد اهداف طراحی آن مساله نمی توان کافی دانست. در واقع اگرچه در صورت موفقیت اردوغان و حزب حاکم توان اردوغان بیشتر از پیش خواهد شد اما میزان هزینه ای که اردوغان در قبال این مساله متحمل شده است بسیار بالا است. از سوی دیگر در ماه های اخیر اردوغان با طیف های مختلف ارتش وارد مراوده شده و نظر مساعد آنها برای همراهی با خود در مسایل مختلف کشور ار فراهم آورده بود و در میان مدت امکان وقوع کودتا علیه او ممتنع بود.

همچنین اگر در نظر داشته باشیم که اصلی ترین نیروهای عامل در این کودتا نیروی هوایی و ژاندارمری (یعنی نیروهای تحت نفوذ گولن) بوده اند و نه نیروی زمینی که تا کنون همواره وظیفه اصلی کودتاها را برعهده داشته است احتمال صدق گزاره عاملیت جریان گولن بیشتر محتمل است.
در صورت موفقیت کامل ارتش، امنیت و دولت در سرکوب این کودتا و دستگیری تمام عوامل آن می‌توان ادعا کرد که اردوغان در برابر یک خطر بزرگتر با یک خطر کوچک روبرو شد و به گفته خودش این حادثه یک لطف الهی بوده است.
آمار کشتگان و زخمی‌ها هر لحظه در حال افزایش است و نیروی های ضدکودتا که نیروهای زمینی و زرهی ارتش هستند وارد شهرها می‌شوند.

 

غربی‌ها از وقوع کودتا در ترکیه اطلاع داشتند

یک روز قبل از کودتا، دولت فرانسه از تعطیلی دفاتر خود در ترکیه خبر داده بود، این مهم نشانه‌ای از مطلع بودن غربی‌ها از وقوع کودتا در ترکیه است، از سوی دیگر گولنیست‌ها هم که به عنوان کودتاگران از آنها نام برده می‌شود؛ مورد حمایت آمریکا   می باشدو  رهبر آن سلیلیان سال است  که در آمریکا زندگی می کندمی‌باشند؛  بنظر می رسد غربی‌ها اجازه چرخش بیشتر ترکیه به سمت روسیه را ندادند. و حمایت ضعیف اخیر اردغان از مخالفن سوریه را برنتابیدند و با این اقدام تذکر جدی و عملی بوی دادند